سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اشکالات مطرح شده بر سند مسجد مقدس جمکران

 

اشکال دوم: محدث نوری در جنة المأوی می نویسد که روایت جمکران را از مجموعه‌ای که نوشته سید نعمت الله جزائری بوده‌، بدست آورده است در حالی که نویسنده آن مجموعه «سید نعمت الله جزائری» نبوده است بلکه أبو الشرف محمد مهدى بن على نقى بن نعمت اللّه حسینىقمى بوده است. محقق و پژوهشگر تاریخ جناب حجت الاسلام محمد رضا انصاری قمی در تحقیقی که درباره کتاب «تاریخ قم» انجام داده‌اند می نویسند: این داستان [داستان مسجد جمکران] نخستین بار در بیاضى [کتابچه‌ای] که در آن، 10 رساله فلسفى و عرفانى و تاریخى نوشته شده، آمده است، بیاض [کتابچه] از آنِ أبو الشرف محمد مهدى بن على نقى بن نعمت اللّه حسینىقمى متخلص به «توحید»، خطیب و واعظ قم، زنده در سال 1116 هجرى، از فضلاء قم در اوائل قرن یازدهم هجرى و از شاگردان‏ قاضى سعید قمى و معاصر علامه مجلسى رحمه اللّه. او در پایان این بیاض حکایت بناء مسجد جمکران قم را در 4 صفحه به نقل از کتاب «مؤنس الحزین فی معرفة الدین و الیقین» من مصنفات أبى جعفر محمد بن بابویه قمى آورده است، و بیش از دو قرن بعد حاجى نورى رحمه اللّه عین نوشتار 4 صفحه سابق الذکر را نخست در کتاب کلمة طیبه (ص 457- 460 چاپ اسلامیه)، و از آنجا با اندک تغییرى در کتاب نجم الثاقب (ص 155- 157 چاپ 1329 تهران) آورده است، (کتاب‏شناسى آثار مربوط به قم: ص 63)، و جالب آنکه حاجى نورى این واقعه را به اشتباه به محدّث مشهور «سید نعمت اللّه جزائرى» منتسب نموده. ( تاریخ قم‏،نویسنده: حسن بن محمد بن حسن قمى (قرن4) / ترجمه: حسن بن على بن عبد الملک قمى‏، محقق / مصحح: محمد رضا انصارى قمى‏، ناشر: کتابخانه بزرگ آیت الله العظمى مرعشى نجفى‏،سال چاپ: 1385 ش‏)

تألیفات محدّث جزائری: لازم به ذکر است که مرحوم سید محسن أمین در کتاب ارزشمند أعیان الشیعه ج‏10ص 226 و 227 تمام تألیفات سید نعمت الله جزائری را که 26 عدد می‌باشند را ذکر نموده است و در بین این تألیفات اصلاً چنین مجموعه‌ای که محدث نوری آنرا ادعا نموده است، وجود ندارد! مرحوم شیخ حرّ عاملی در کتاب «أمل‏الآمل» ج‏2، ص: 336 و آیت الله سبحانی در کتاب «موسوعةطبقات‏الفقهاء» ج‏12، ص: 421 ، تألیفات محدّث جزائری را ذکر کرده اند اما هیچ اشاره‌ای به مجموعه ادعائی محدث نوری نکرده‌اند. 

علام? مجلسى (1110ق) براى نوشتن دائرة المعارف بزرگ خود یعنی بحار الأنوار با تشکیل گروهى 5 نفره، که سید نعمت الله جزائرى (1112ق) هم یکى از آنان بود، کار تألیف بحار الأنوار را شروع کرد. سید نعمت الله جزائری علاوه بر مشارکت در تألیف بحار، از جمله همراهان علامه مجلسى در تألیف مرآة العقول نیز بود. از جمله فعالیت‌هاى او در اصفهان جمع‌آورى بیش از 4000 جلد کتاب بود که تعدادى از آنها را خودش استنساخ کرده بود. با این تفاصیل منطقی و قابل باور نمی‌باشد که روایتی به این مهمّی در دست محدّث جزائری باشد و علامه مجلسی از آن بی اطلاع باشد در حالی که تاریخ وفات این دو عالم تنها دو سال با یکدیگر فرق دارد.

روایت جمکران در بحارالأنوار وجود ندارد: لازم به ذکر است که ناشرین معاصر، هنگام چاپ جلد 53 بحار الأنوار علامه مجلسی، کتاب «جنة المأوی» محدث نوری را که 210 سال بعد از علامه مجلسی می زیسته است را به آن الحاق نموده‌اند فلذا، توهم نشود که روایت حسن بن مثله در بحار الأنوار موجود است. ناشرین بحار الأنوار برای دفع اشتباه نوشته اند: جنة المأوى فی ذکر من فاز بلقاء الحجة ع أو معجزته فی الغیبة الکبرى لمؤلفه العلامة الحاج میرزا حسین النوری قدس سره النوری‏ (بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏53، ص: 199)

اشکال سوم:حکایت «حسن بن مثله» به هیچ وجه در کتاب «تاریخ قم» وجود ندارد.

توضیح: نسخه اصلی کتاب «تاریخ قم» اکنون موجود نمی باشد. نه علامه مجلسی و نه محدث نوری هیچکدام به این نسخه دست نیافته‌اند. آنچه اکنون موجود است تنها ترجمه 5 باب از 20 باب آن می‌باشد که توسط.حسن بن على بن عبد الملک قمى‏ در سال 805 و 806 ترجمه شده است. اگر حکایت مسجد جمکران در کتاب «تاریخ قم» موجود می‌بود، باید در این 5 باب ذکر می‌شد زیرا باب مخصوص به ذکر مساجد در باب اول می‌باشد و بابهای بعدی ربطی به مساجد ندارند. در این 5 باب موجود فقط چنین آمده است: .

در صفحه 15 آمده است:باب اول- در ذکر قم و سبب نام نهادن قم بدین نام بعد از نام نهادن او بفارسى و ذکر قدیم امر قم و حدیث آن و صورت فتح ناحیت آن و انتهاء حدود آن و مسافت اقطار آن و ذکر طول و عرض و برج طالع آن و عدد راهها و دروازها و میدانها و مسجدها و حمّامات آن و سبب جدا کردن آن از اصبهان و وقت شهر ساختن آن و آنچ در بقعه و خطّه قم داخل است و بدان تعلّق دارد از ضیاعها و نامهاى آن و ذکر با روى کهنه و نو و ذکر اوّل مسجدى که بقم بنا نهادند و منبر را در آن نصب کردند تا آنگاه که مسجد جامع بدان بنا نهادند و منبر بدان نقل کردند.....

در صفحه 27 آمده است: ذکر مساجد قم‏   در اصل بیاض است‏    (نویسنده در اینجا فقط تیتر را نوشته اما توضیحی درباره مساجد قم نداده فلذا مترجم می‌نویسد: در نسخه اصلی، این صفحه سفید بوده است)

در صفحه 37 می‌نویسد:ذکر مسجد جامع و منبر بقم‏    چنین گویند که چون عبد الله بن سعد اشعرى بقم فرود آمد در قم بغایت زاهد و عابد بود و راغب آن بود که بقزوین رود زیرا که نمیخواست که نماز در سراهاى مجوس بگزارد و همه روز حدیث میکرد و سخن میگفت که من ازینجا رحلت میکنم پس برادرش احوص او را گفت که این مکان هم ثغرى [مرز بین مسلمین و کفار] است که دیلم بدان متوجه میشوند و زحمت میدهند در هر سالى اگر غرض ترا آنست که بثغر قزوین روى تا دفع کفار و مخالفان کنى و اجر و ثواب حاصل کنى اینجا نیز دیلم مى‏آیند پس اینجا مقام کن تا من از براى تو مسجدى بنا نهم تا تو در آن نماز بگزارى پس از آن احوص از براى برادرش عبد الله مسجد عتیق بدزپل بنا نهاد و پیشتر از آن آن موضع آتشکده بود آنرا خراب کرد و بر جاى آن مسجد بنا نهاد....

در صفحه 38 می‌نویسد:گویند که مسجدى که معروفست بسعد آبادى در بازار قم نماز جمعه برسم مسجد جامع مدّتى در آن میگزاردند و هم گویند که اوّل مسجدى که بدین ناحیت بنا نهادند پیش از آمدن عرب بدین ناحیت مسجد قریه جمکران بود و مردى از اهل اسلام نام او خطاب بن اسدى که بدین ناحیت افتاده بود آنرا بنا کرده بود و در آن تنها نماز میگزارده و چون مختار بن ابى عبیده ثقفى بکوفه خروج کرد و طلب قصاص خون حسین بن على علیهما السّلام مینمود کشندگان حسین بن على ازو بگریختند و در میان ایشان بنى اسد بودند از قوم غاضریّه و بدین جانب افتادند و بنزدیک این مرد و پیش او اقامت کردند و ببودند پس چون حجاج بن یوسف بر عراقین والى شد سعید بن جبیر که از جمله موالى بنى اسد بود از حجاج بگریخت و قصد این ناحیت کرد و بواسطه محبّتى که او را با بنى اسد بود بنزدیک این طایفه اسدیّه که بجمکران بودند نزول کرد و شش ماه اینجا بماند و چون خبر او بامیر قاسان و اصفهان رسید و بدانست که او از حجاج گریخته است و حجاج طالب اوست او را بگرفت و بنزدیک حجاج فرستاد و حجاج او را بکشت، و گویند که سعید از قم بناحیت آذربیجان رفت و از آنجا بمکّه باز گردید و پناه بمکّه برد پس او را بگرفتند و بحجاج فرستادند تا حجاج او را بکشت، (تاریخ‏قم،ص:38)

از عبارت فوق بر میآید که مسجدی را که در «تاریخ قم» به آن اشاره شده است و در جمکران بنا شده توسط «خطاب بن اسدی» بنا شده است نه «حسن بن مثله جمکرانی» بدستور حضرت ولیعصر عج.خلاصه اینکه ماجرایی را که محدث نوری از «تاریخ قم» نقل کرده، در این کتاب وجود ندارد.

 

برخی ادعا کرده اند شاید حدیث جمکران در ابواب دیگر کتاب، که اکنون در دست ما نیست وجود داشته است[1]، در جواب ایشان عرض می شود که ابواب دیگر این کتاب ربطی به مساجد ندارند، ابواب غیر موجوده، یعنی باب ششم تا بیستم، با توجه به فهرستی که خودِ مصنف «تاریخ قم» در ابتدای کتاب آورده بدین شرحند: باب ششم: شرح انساب عرب باب هفتم: ذکر اخبار عرب که بقم متوطّن شدند باب هشتم- در ذکر حوادث و واقعهاى مشهوره که در میان این جماعت عرب واقع آمده‏اند. باب نهم- در ذکر جماعتى از عرب و عجم از خلفا و سایر سلاطین که بقم والى و حاکم و صاحب مرتبه بودند. باب دهم- در ذکر وقت ظهور اسلام بقم باب یازدهم- در ذکر تواریخ سنین ولات و حکّام قم و جریب‏ها و خراج و مسافت آن، در سال شهر و کوره گردانیدن و آن سنه تسع و ثمانین هجریّه است تا آخر سنه ثمان و سبعین و ثلثمائة. باب دوازدهم در ذکر اسامى قضاة بقم و بعضى از اخبار ایشان. باب سیزدهم- در ذکر سنن خلفا و وزرا و حوادث مورّخه بقم. باب چهاردهم- در ذکر ضیاع و حصص سلطان بقم و آوه. باب پانزدهم- در ذکر ضیاع و حصص موقوفه بقم. باب شانزدهم- در ذکر اسامى بعضى از علماى قم. باب هفدهم- در ذکر اسامى بعضى از ادبا و کتّاب. باب هیجدهم- در ذکر بعضى از شعرا که مدح اهل قم گفته‏اند. باب نوزدهم- در ذکر یهودیان و مجوسیان بقم. بیستم- در ذکر بعضى از خاصّهاى قم و ذکر بعضى از عجایب دنیا و عمرهاى‏ پیغمبران علیهم السّلام و عدد ایشان.

 

اشکال چهارم:محدث نوری ادعا کرده است که روایت جمکران در تاریخ قم نقل شده و او از کتاب «مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین» نوشته مرحوم صدوق نقل کرده است در حالی که مرحوم شیخ صدوق قطعاً کتابی با نام «مونس الحزین» نداشته‌اند. و خودِ محدث نوری می‌نویسد: وَ لَمْ أَجِدِ الْکِتَابَ فِی فِهْرِسِ کُتُبِهِ‏. (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوری، ج‏3، ص: 447)

 مجموع کتب شیخ صدوق که توسط نجاشی و ابن شهر آشوب و شیخ طوسی فهرست شده‌اند 230 کتاب می‌باشند که «مونس الحزین» در بین آنها نمی‌باشد. و در بین کتابهای موجود از شیخ صدوق هیچ اشاره‌ یا ارجاعی به کتاب «مونس الحزین» نشده است. اما کتابهای باقی مانده از شیخ صدوق بدین شرحند: 1- الهدایة فی الأصول و الفروع (فقه) 2- من لا یحضره الفقیه (فقه روایی) – 3- المقنع (فقه) 4- معانی الاخبار (گوناگون) 5-  مصادقة الإخوان (اخلاق ) -6-  کمال الدین و تمام النعمة (امام مهدى عج ) 7-  فضائل الشیعة (فضائل شیعیان )-  8-فضائل الأشهر الثلاثة ( ادعیه و زیارات )- 9-عیون أخبار الرضا علیه السلام (گوناگون ) 10-علل الشرائع (گوناگون) 11- صفات الشیعة (ویژگیهاى شیعیان ) 12- الخصال (اخلاق ) 13-ثواب الأعمال و عقاب الأعمال(اخلاق )- 14-التوحید للصدوق (کلام ) 15-  أمالی الصدوق (گوناگون) 16-اعتقادات الإمامیة (کلام )

توجیهات مدافعین روایت مسجد جمکران:متاسفانه یکی از نویسندگان معاصر برای اثبات روایت فوق، تأویلات و توجیهاتی را مرتکب شده است که از خانه عنکبوت سست تر می‌باشد و متاسفانه شبیه به داستان سرائی و خیال پردازی است. اگر خدای ناکرده، این نحوه توجیه‌گری و سندبافی وارد علوم دینیه شود، علاوه بر اینکه سنگ روی سنگ بند نمی‌شود، اساس شریعت بر باد خواهد رفت. این نویسنده بزرگوار در جواب اینکه شیخ صدوق کتابی با نام «مونس الحزین» ندارد، ادعا می کند: اگر چه شیخ صدوق (381ق) کتابی با این نام ندارد اما ابن فتال نیشابوری(508ق) کتابی با این نام دارد!

ایشان در جواب اینکه پس چرا مؤلف «تاریخ قم» آنرا به ابن بابویه نسبت داده ادعا میکند: احتمالاً به جای محمد فتّال نیشابوری (508ق) اشتباهاً نوشته است أبی جعفر محمد بن بابویه القمی (381) !

ایشان در جواب این اشکال که محمد بن فتال متوفای سال 508ق، می‌باشد در حالی که تاریخِ نقلِ حکایت، 393ق می‌باشد، ادعا می‌کنند: چنین به نظر می‌رسد که جریان مسجد جمکران به نقل از کتاب مونس الحزین فتال در حاشیه کتاب «تاریخ قم» نوشته شده بوده است و به مرور زمان، اشتباهاً در متن کتاب، داخل شده و به ناچار به محمد بن بابویه تبدیل گردیده است!

عین عبارات این نویسنده محترم بدین شرح است: مونس الحزین از مؤلفات محدث خبیر محمد فتال نیشابوری است که در قرن ششم می زیسته است و نسبت آن به صدوق اشتباه است. و اما وجه نقل آن از کتاب تاریخ قم: چنین به نظر می‌رسد که جریان مسجد جمکران از کتاب مونس الحزین فتّال در حاشیه بعضی نسخ تاریخ قم مرقوم بوده است و به مرور زمان به اشتباه در متن کتاب داخل و به ناچار به محمد بن بابویه تبدیل گردیده است.مؤلف کتاب مونس الحزین آنرا از مرحوم صدوق نقل کرده باشد، بنا بر این در لفظ محمد بن بابویه تحریفی واقع نشدهاست. بر این اساس، اکثر ایرادها خود به خود منتفی می‌گردد و حدیث مسجد جمکران، مانند سایر اخبار مرسله محتمل الصدق، مصداق بارز قاعده تسامح در ادله سنن بوده و انجام اعمال آن به قصد رجاء بلا اشکال است. دستیابی به اینکه کتاب مونس الحزین از تألیفات فتال نیشابوری است، با این که بزرگان فن چون صاحب الذریعة به آن برخورد نکرده‌اند، از برکات مسجد جمکران است که در اثر توسّل، به حضرت صاحب الأمر نصیبم شد. (آینه اسرار، حسین کریمی قمیص29 و 30، انتشارات مسجد مقدس جمکران)

نویسنده محترم و عزیز این را نمی‌دانسته‌اندکه کتاب «مونس الحزین» فتال نیشابوری قرن‌هاست که از بین رفته است و تنها اثر موجود از آن در تمام کتب روایی، تاریخی، فقهی یک نقل قول از ابن شهر آشوب است که در کتاب مناقب خود ذکر کرده است و آن این است: مُحَمَّدٌ الْفَتَّالُ النَّیْسَابُورِیُّ فِی مُونِسِ الْحَزِینِ بِالْإِسْنَادِ عَنْ عِیسَى بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّادِقِ ع (المناقب، ابن شهرآشوب ،ج‏4،ص:9 ) علاوه بر اینکه کتاب ابن فتال، «مونس الحزین» است اما کتاب ادعا شده «مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین» میباشد.

متأسفانه مرحوم آغابزرگ تهرانی به نقل محدث نوری اعتماد کرده و این کتاب را در کتب مرحوم صدوق اضافه نموده و نوشته است: 8986: مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین‏: للشیخ أبی جعفر محمد بن بابویه القمی، کما ینقل عنه الشیخ حسن بن محمد بن الحسن القمی فی کتابه" تاریخ قم" ناسبا له إلى الصدوق قضیة بناء مسجد جمکران‏. (الذریعةإلى‏تصانیف‏الشیعة، ج‏23، ص: 282)

 



[1] حسین کریمی قمی، آینه اسرار، ص28، انتشارات مسجد مقدس جمکران