سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ازدواج سبز ( راهکاری حلال و نوین برای دختر، پسرهای مجرد)

 ?ازدواج سبز  ?

راهکاری علمی و عقلی و خداپسندانه برای ایجاد رابطه ای حلال و شرعی مابین پسر و دختر.

این نحوه ازدواج عبارت است از ازدواجی که زماندار باشد و مشروط به این شود که ارتباطی جنسی صورت نگیرد و رفتار مابین دختر و پسر فقط منحصر باشد به اعمال عاشقانه.

در این نحوه ازدواج دختر یا پسر به طرف مقابل می گوید: با تو ازدواج می کنم به مدت یک روز یا هفته یا ماه در مقابل یک گل سرخ به شرطی که رابطه جنسی نداشته باشیم.

طرف مقابل هم می گوید: قبول می کنم.

پس از انشای این عبارات، ازدواج سبز صورت می گیرد و طرفین به هم محرم می شوند اما مجاز به اعمال جنسی نیستند مگر اینکه در بین مدت ازدواج دختر رضایت دهد.

البته اگر دختر باکره باشد و مصلحت خود را تشخیص ندهد حتما باید با اجازه پدر اقدام به این عمل نمایند.

لازم به ذکر است که خواندن عقد ازدواج به صورت فارسی نیز صحیح می باشد

تنها مشکل ازدواج سبز این است که ممکن است با فتوای برخی مراجع بزرگوار تقلید سازگار نباشد، اما نتیجه تحقیقات شخصی و اجتهادی این حقیر، صحت این ازدواج را تایید می کند.

بزرگانی چون ایت الله بهجت، سید صادق روحانی، جناتی، صاحب جواهر، شیخ انصاری و .... فتاوایی مبتنی بر صحت این ازدواج دارند.

ازدواج سبز، راهکاری بسیار مناسب برای جوانان معتقد ایرانی است که برای احکام الهی ارزش و احترام قائل هستند و به عذاب آخرت ایمان دارند.

و جایگزینی برای ازدواج سفید که عملی حرام و خلاف شرع می باشد، خواهد شد.  

محقق، پژوهشگر و نویسنده: محمد تهرانی 09192901961 ??

 ازدواج در اسلام خیلی راحت تر از این است که فکرش را بکنید به روایت ذیل توجه کنید: ( از این نحو روایات بسیار است)

أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ‏ بَعَثَنِی أَبُو الْحَسَنِ فِی حَاجَةٍ فَجِئْتُ وَ إِذَا مُعَتِّبٌ عَلَى الْبَابِ فَقُلْتُ أَعْلِمْ مَوْلَایَ بِمَکَانِی فَدَخَلَ مُعَتِّبٌ وَ مَرَّتْ بِی امْرَأَةٌ وَ قُلْتُ لَوْ لَا أَنَّ مُعَتِّباً دَخَلَ فَأَعْلَمَ مَوْلَایَ بِمَکَانِی لَاتَّبَعْتُ هَذِهِ الْمَرْأَةَ فَتَمَتَّعْتُ بِهَا فَخَرَجَ مُعَتِّبٌ فَقَالَ ادْخُلْ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ هُوَ عَلَى مُصَلًّى تَحْتَهُ مِرْفَقَةٌ فَمَدَّ یَدَهُ وَ أَخْرَجَ مِنْ تَحْتِ الْمِرْفَقَةِ صُرَّةً فَنَاوَلَنِیهَا وَ قَالَ الْحَقِ الْمَرْأَةَ فَإِنَّهَا عَلَى دُکَّانِ الْعَلَّافِ بِالْبَقِیعِ تَنْتَظِرُکَ فَأَخَذْتُ الدَّرَاهِمَ وَ کُنْتُ إِذَا قَالَ لِی شَیْئاً لَا أُرَاجِعُهُ فَأَتَیْتُ الْبَقِیعَ فَإِذَا الْمَرْأَةُ عَلَى دُکَّانِ الْعَلَّافِ تَقُولُ یَا عَبْدَ اللَّهِ قَدْ حَبَسْتَنِی قُلْتُ أَنَا قَالَتْ نَعَمْ فَذَهَبْتُ بِهَا وَ تَمَتَّعْتُ بِه.

على بن ابى حمزه مى‏گوید: امام کاظم - علیه السّلام- مرا به دنبال کارى فرستاد. وقتى که برگشتم دیدم متعب دم درب ایستاده است. گفتم: بر امام بگو که من اینجا هستم. وقتى که او رفت زنى از کنارم گذشت. با خود گفتم، اگر به معتّب نگفته بودم، دنبال آن زن مى‏رفتم و او را صیغه مى‏کردم.

در این هنگام معتّب بیرون آمد و گفت: بیا داخل. وارد شدم دیدم امام بر سجاده نشسته است. با دستش از زیر سجاده کیسه‏اى بیرون آورد و به من داد و فرمود: برو دنبال آن زن که الآن در دکان فلان کس در بقیع منتظر تو مى‏باشد. من پولها را گرفتم و به طرف بقیع رفتم و آن زن را در همان جایى که امام فرموده بود، دیدم. به من گفت: اى بنده خدا! مرا معطل کردى.

گفتم: من؟ گفت: آرى، پس با او رفتیم و او را به عقد خود در آوردم‏.

(بحار الأنوار جلد 48 ص 62، حدیث 81. به نقل از کتاب الخرائج و الجرائح نوشته قطب الدین راوندی 573ه.ق ج1 ص319)

مبتکر: محمد تهرانی   09192901961


اشکالات وارد شده بر فیلم رستاخیز و پاسخ علمی و مستدل به آنها

باسمه تعالی
اشکالات وارد شده دلسوزان بر فیلم رستاخیز (دارای نه سیمرغ بلورین و عنوان بیرق طلایی)
و پاسخ علمی و مستند به آنها:
1- نشان دادن صورت حضرت عباس علیه السلام و برخی امامزاده ها. جواب: نشان دادن صورت امامزاده ها در صورتی که بی احترامی به ایشان نباشد، و از مقام ومنزلت ایشان نکاهد، جایز می باشد و هیچ حرمتی ندارد. تا کنون پیامبرانی همچون حضرات ابراهیم و عیسی و موسی و یوسف و... که مقام آنها از حضرت قمر منیر بنی هاشم ابالفضل العباس ع کمتر نیست، در تلویزیون پخش شده و حرمتی هم ندارد و اعتراضی هم در پی نداشته است.
2- حضرت عباس دائما به امام حسین ع برادر می گوید در حالی که فقط در نهر علقمه برادر گرفته است. جواب: اینکه حضرت عباس فقط در نهر علقمه امام حسین ع را برادر خطاب کرد در هیچ یک از مقاتل معتبر ذکر نشده است و مربوط به مقاتل ضعیفی است که از قرن دهم به بعد در زمان صفویه و قاجاریه نوشته شده و مملو از تحریفات می باشد که تنها به علت جذابیت بیشتر شهرت یافته اند، همانند ماجرای تیر خوردن مشک حضرت عباس ع که در هیچ یک از مقاتل معتبر مانند ارشاد شیخ مفید و لهوف سید بن طاووس و تاریخ طبری و... اصلا وجود ندارد و ماجرای صحیح به گونه دیگری است. (مراجعه کنید)
3- عدم اشاره به حرمله و پاشیدن خون حضرت علی اصغر به آسمان توسط امام حسین ع و ریخته شدن بر روی سم اسب در حالی که طبق روایت امام باقر ع یک قطره از خون هم بر زمین نریخت. جواب: مقاتل معتبر و کهنی که این ماجرا را نقل کرده اند، با یکدیگر اختلافات متعددی دارند و نویسنده فیلم نمی تواند تمام آنها را در فیلم اجرا کند و همچنین موظف نیست که روضه مشهور را بسازد، همین که یک منبع معتبر داشته باشد و آنرا ترجیح تاریخی بدهد کفایت می کند. برخی مقاتل نام قاتل را حرمله و برخی هانی بن ثبیت و برخی عقبه بن بشر دانسته اند.و سه شعبه بودن نیز در هیچ یک از مقاتل معتبر و کهن ذکر نشده و تنها در برخی مقاتل معاصر و غیر معتبر ذکر شده است. (به مقتل جامع سید الشهدا نوشته بزرگترین دانشمند تاریخ کربلا استاد مهدی پیشوایی ج1ص853 -857 رجوع شود) (ناگفته نماند که کتب استاد پیشوایی از کتب رسمی و درسی حوزه های علمیه سراسر کشور می باشد)
4- نقش حضرت قاسم توسط یک جوان حدودا 28 ساله نشان داده شده در حالی که ایشان نوجوان 16 ساله بوده است. جواب: رشد جوانان و نوجوانان عرب زمان قدیم با جوانان زمان حاضر قابل قیاس نیست و اینکه حضرت قاسم که از خاندان اهل بیت ع بوده در 16 سالگی چه قامت و جسمی داشته برای ما دقیقا معلوم نیست.
5- کوهستانی بودن کربلا در فیلم در حالی که کربلا دشت بوده است. جواب: در فیلم، کربلا، کوهستان نیست، بلکه تنها چند کوه کوچک در کنار دشت واقع شده است و این منافات با بیابان و دشت بودن کربلا ندارد، هر بیابانی در دل خود کوه و تپه هم دارد و چه کسی می تواند قاطعانه بگوید که در صحرای کربلا هیچ کوهی نبوده؟ چنانچه در آنطرف تر نخلستان و شریعه هم وجود داشته.
6- گریه دار نبودن فیلم جواب: به جرم گریه دار نبودن نمی توان یک تعزیه یا یک منبر یا مجلس عزا و یا یک فیلم را تعطیل کرد، علاوه بر اینکه شاید خیلی از مردم گریه هم بکنند و کسی چه می داند.
7- چرا قطعه قطعه شدن علی اکبر در فیلم نمایش داده نشده است. جواب: شاید اگر نمایش داده می شد، همین هم یکی از اشکالات و انتقادها به فیلم می شد که چرا حرمت حضرت علی اکبر حفظ نشده است، همچنانکه برخی از مداحان خواندن روضه باز و مکشوف را در هر مکان و حالی روا نمی دانند.
8- نماز جماعتی که امام سه متر فاصله دارند جواب: این مساله یک افترا است بنده خودم صحنه نماز جماعت فیلم را دیده ام و فاصله امام و مامومین طبق ضوابط شرعی و فقه شیعه می باشد.
9- رفتن حضرت عباس به شریعه فرات جایش خالی است. جواب: طبق منابع متقدم و معتبر از جمله ارشاد شیخ مفید و لهوف سید بن طاووس و تاریخ طبری و مقاتل الطالببین ابوالفرج اصفهانی و .... اصلا حضرت عباس قبل از رسیدن به شریعه فرات به شهادت رسید و آنچه که اکنون مشهور است در قرن دهم توسط شخصی به نام کاشفی در کتاب روضة الشهدا ساخته و وارد تاریخ شد. ( نگاه کنید به مقتل جامع سید الشهداء نوشته بزرگترین دانشمند تاریخ کربلا استاد مهدی پیشوایی ج 1 ص844)
10- در این فیلم به پیامهای عاشورا توجه نشده است. جواب: هر فیلمی در حد ظرفیت خود می تواند به پیامهای عاشورا اشاره کند مانند یک سخنرانی یا مداحی در روز عاشورا که نباید از آن انتظار داشت که تمام پیامهای عاشورا را در برگرفته باشد.
[8/3،‏ 17:46] محمد تهرانی: 11- وجود عشق و عاشقی در فیلم و شخصیت بکیر که در منابع معتبر نیامده است. جواب: عشق و عاشقی پاک و غیر مبتذل برای جذب مخاطب به معارف و معنویت هیچ اشکالی ندارد حتی در قرآن کریم خداوند متعال با وعده حوری و غلمان مردم را دعوت به بندگی و کمال کرده است. ( البته شهادت بکیر بن حر در مقاتل معتبر نیامده است و آقای درویش نباید به استناد مقاتل متاخر این داستان را ذکر می کرد)
ناگفته نماند که منتقدین اکثرا از دلسوزان و معتقدین هستند اما اگر فقط نیمه خالی لیوان مد نظر باشد، پس تمام مجالس عزاداری و سخنرانی را باید ممنوع کرد زیرا هیچ یک از تحریف و اشتباههای متعدد، خالی نیست و با این رویه دیگر هیچ کس جرأت نمی کند که در کارهای مذهبی خصوصاً اصلاحی سرمایه گذاری نماید.
نتیجه: فقه شیعه و فقه امام حسین ع بر معترضان شرعاً واجب می داند، هر زمان که به اشتباه خود پی بردند، ضررهای مالی و آبرویی که بر تهیه کننده و کارگردان این فیلم وارد شده است، را جبران نمایند و الا هم نزد خداوند و هم تمام حضرات معصومین علیهم السلام معصیتکار محسوب خواهند شد. السلام علی من اتبع الهدی. محمد تهرانی نویسنده و پژوهشگر


تاریخچه مسجد مقدس جمکران

 

در شرافت و عظمت و نورانیّت مسجد مقدّس جمکران ذرّه‌ای شک ندارماما آیا واقعاً این مسجد به دستور امام زمان عج ساخته شده است یا خیر؟ تحقیقات و پژوهشهای محقّقین و مدقّقین اهل فن نشان می‌دهد که روایت مسجد جمکران صحیح نمی‌باشد.  

مهمترین و قدیمی ترین سند موجود درباره مسجد جمکران برای قرن 14 می باشد و بدین شرح است:

محدث نوری (1320ق) در کتاب نجم الثاقب می نویسد: حکایت اول [بناى مسجد جمکران‏]: شیخ فاضل، حسن بن محمّد بن حسن قمى معاصر صدوق در «تاریخ قم» نقل کرده از کتاب «مونس الحزینفی معرفة الحقّ و الیقین» از مصنّفات شیخ ابى جعفر محمّد بن بابویه قمى [شیخ صدوق، متوفای 381ق]به این عبارت: باب بناى مسجد جمکران از قول حضرت امام محمّد مهدى- علیه صلوات اللّه الرحمن- سبب بناى مسجد مقدّس جمکران و عمارت آن به قول امام علیه السّلام این بوده است که شیخ عفیف صالح حسن بن مثله جمکرانى رحمهم اللّه مى‏گوید: من شب سه‏شنبه هفدهم ماه مبارک رمضان سنه ثلث و تسعین در سراى خود خفته بودم که ناگاه جماعتى مردم به در سراى من آمدند. نصفى از شب گذشته مرا بیدار کردند و گفتند: برخیز! و طلب امام محمّد، مهدى صاحب الزمان- صلوات اللّه علیه- را اجابت کن که تو را مى‏خواند. حسن گفت: من برخاستم، به هم برآمدم و آماده شدم. گفتم: بگذارید تا پیراهن بپوشم. آواز آمد از در سراى که: «هو ما کان قمیصک.» پیراهن به بر مکن که از تو نیست! دست فرا کردم و سراویل [شروال] خود را برگرفتم. آواز آمد: «لیس ذلک منک، فخذ سراویلک.» یعنى آن سراویل که برگرفتى از تو نیست، از آن خود برگیر! آن را انداختم و از خود برگرفتم و در پوشیدم و طلب کلید در سراى کردم. آواز آمد:  «الباب مفتوح.» چون به در سراى آمدم، جماعتى از بزرگان را دیدم. سلام کردم. جواب دادند و ترحیب کردند. [یعنی مرحبا گفتند] مرا بیاوردند تا بدان جایگاه که اکنون مسجد است؛ چون نیک بنگریدم، تختى دیدم نهاده و فرشى نیکو بر آن تخت گسترده و بالش‏هاى نیکو نهاده و جوانى سى‏ساله بر آن تخت، تکیه بر چهار بالش کرده و پیرى پیش او نشسته و کتابى در دست گرفته و بر آن جوان مى‏خواند و فزون از شصت مرد بر این زمین، برگرد او نماز مى‏کنند. بعضى جامه‏هاى سفید و بعضى جامه‏هاى سبز داشتند و آن پیر، حضرت خضر, بود. پس آن پیر مرا نشاند و حضرت امام , مرا به نام خود خواند و گفت: «برو و حسن مسلمرا بگو که تو چند سال است که عمارت این زمین مى‏کنى و مى‏کارى و ما خراب مى‏کنیم و پنج سال است که زراعت مى‏کنى و امسال دیگر باره از سر گرفتى و عمارتش مى‏کنى؛ رخصت نیست که تو در این زمین، دیگر باره زراعت کنى. باید هر انتفاع که از این زمین برگرفته‏اى، ردّ کنى تا بدین موضع، مسجد بنا کنند و بگو این حسن مسلم را که این زمین شریفى است و خداى تعالى این زمین را از زمین‏هاى دیگر برگزیده است و شریف کرده و تو با زمین خود گرفتى و دو پسر جوان، خداى عزّ و جلّ از تو بازستد و تو تنبیه نشدى و اگر نه چنین کنى، آزار وى به تو رسد، آنچه تو آگاه نباشى.» حسن مثله گفت: «یا سیّدى و مولاى! مرا در این، نشانى باید که جماعت سخن بى‏نشان و حجّت نشنوند و قول مرا مصدق ندارند.» گفت: «انا سنعلم هناک» علامت ما اینجا بکنیم تا تصدیق قول تو باشد. تو برو رسالت ما بگذار. به نزدیک سیّد ابو الحسنرو و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را حاضر کند و انتفاع چندساله که گرفته است، از او طلب کند و بستاند و به دیگران دهد تا بناى مسجد بنهند و باقى وجوه از رهق به ناحیه اردهال که ملک ماست، بیاورد و مسجد را تمام کند و یک‏ نیمه رهق را وقف کردیم بر این مسجد که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد بکنند. مردم را بگو تا رغبت بکنند بدین موضع و عزیز دارند و چهار رکعت نماز اینجا بگذارند: «دو رکعت تحیّت مسجد، در هر رکعتى یک بار الحمد و هفت بار قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و تسبیح رکوع و سجود، هفت بار بگویند. و دو رکعت نماز امام صاحب الزمان , بگزارند به این نسق: چون فاتحه خواند و به إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ رسد، صد بار بگوید و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند و در رکعت دوّم نیز به همین طریق بگذارد و تسبیح در رکوع و سجود، هفت بار بگوید و چون نماز تمام کرده باشد، تهلیل بگوید و تسبیح فاطمه زهرا علیها السّلام و چون از تسبیح فارغ شود، سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر پیغمبر و آلش- صلوات اللّه علیهم- بفرستد. و این نقل از لفظ مبارک امام علیه السّلام است که:  «فمن صلاهما فکأنّما صلّى فى البیت العتیق» یعنى هرکه این دو رکعت نماز بگزارد همچنین باشد که دو رکعت نماز در کعبه گزارده باشد. حسن مثله جمکرانى گفت: من چون این سخن بشنیدم، گفتم با خویشتن که گویا آن موضع است که تو مى‏پندارى انّما هذا المسجد للامام صاحب الزمان علیه السّلام و اشاره بدان جوان کردم که در چهار بالش نشسته بود. پس، آن جوان به من اشارت کرد که: «برو!» من بیامدم. چون پاره‏اى راه بیامدم، دیگر باره مرا بازخواندند و گفتند: «بزى در گله جعفر کاشانى راعى است، باید آن بز را بخرى، اگر مردم ده، بها نهند، بخر و اگر نه، تو از خاصّه خود بدهى و آن بز را بیاورى و بدین موضع بکشى فردا شب. آن‏گاه روز هیجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران و کسى که علّتى داشته باشد سخت، انفاق کنى که حقّ تعالى همه را شفا دهد و بز، ابلق و موى‏هاى بسیار دارد و هفت علامت دارد: سه بر جانبى و چهار بر جانبى کالدراهم سیاه و سفید، همچون درم‏ها.» پس رفتم، پس مرا دیگر بار بازگردانید و گفت: «هفتاد روز یا هفت روز ما اینجاییم اگر بر هفت روز حمل کنى، دلیل کند بر شب قدر که بیست و سوم است و اگر بر هفتاد حمل کنى، شب بیست و پنجم ذى القعدة الحرام بود و روز بزرگوار است.» پس حسن مثله گفت: من بیامدم و تا خانه آمدم و همه شب در اندیشه بودم تا صبح اثر کرد. فرض بگزاردم و نزدیک على بن منذر آمدم و آن احوال با وى بگفتم. او با من بیامد. رفتم بدان جایگاه که مرا شب برده بودند. پس گفت: باللّه! نشان و علامتى که امام , مرا گفت، یکى این است که زنجیرها و میخ‏ها اینجا ظاهر است. پس به نزدیک سیّد ابو الحسن الرضاشدیم، چون به در سراى وى برسیدیم، خدم و حشم وى را دیدیم که مرا گفتند: «از سحرگاه سیّد ابو الحسن در انتظار تو است. تو از جمکرانى؟» گفتم: بلى. من در حال به درون رفتم و سلام و خدمت کردم. جواب نیکو داد و اعزاز کرد و مرا به تمکین نشاند و پیش از آن‏که من حدیث کنم، مرا گفت: اى حسن مثله! من خفته بودم. در خواب، شخصى مرا گفت: «حسن مثله نام، مردى از جمکران، پیش تو آید بامداد، باید که آنچه گوید سخن او را مصدّق دارى و بر قول او اعتماد کنى که سخن او سخن ماست، باید که قول او را ردّ نگردانى.» از خواب بیدار شدم. تا این ساعت منتظر تو بودم. حسن مثله احوال را به شرح با وى بگفت. در حال بفرمود تا اسب‏ها را زین برنهادند و بیرون آوردند و سوار شدند. چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر راعى، گله را بر کنار راه داشت. حسن مثله در میان گله رفت و آن بز، از پس همه گوسفندان مى‏آمد، پیش حسن مثله دوید و او آن بز را برگرفت که بها به وى دهد و بز را بیاورد. جعفر راعى سوگند یاد کرد که من هرگز این بز را ندیده‏ام و در گله من نبوده است، الّا امروز که مى‏بینم و هر چند که مى‏خواهم که این بز را بگیرم، میسّر نمى‏شود و اکنون که‏ پیش شما آمد. پس بز را همچنان که سیّد فرموده بود در آن جایگاه آوردند و بکشتند و سیّد ابو الحسن الرضا بدین موضع آمدند و حسن مسلم را حاضر کردند و انتفاع از او بستدند و وجوه رهق را بیاوردند و مسجد جمکران را به چوب بپوشانیدند و سیّد ابو الحسن الرضا زنجیرها و میخ‏ها را به قم برد و در سراى خود گذاشت. همه بیماران و صاحب علّتان مى‏رفتند و خود را در زنجیر مى‏مالیدند، خداى تعالى شفاى عاجل مى‏داد و خوش مى‏شدند. ابو الحسن محمّد بن حیدرگوید: به استفاضه شنیدم: «سیّد ابو الحسن الرضا مدفون است در موسویان به شهر قم و بعد از آن، فرزند از آن وى را بیمارى نازل شد و وى در خانه شد و سر صندوق را برداشتند، زنجیر و میخ‏ها را نیافتند.» این است مختصرى از احوال آن موضع شریف که شرح داده شد.

مؤلّف [یعنی محدث نوری]گوید: در نسخه فارسى تاریخ قم و در نسخه عربى آن، که عالم جلیل، آقا محمّد على کرمانشاهى مختصر این قصّه را از آن نقل کرده، در حواشى رجال میر مصطفى در باب حسن، تاریخ قصه را در ثلث و تسعین یعنى نود و سه بعد از دویست نقل کرده، و ظاهرا بر ناسخ مشتبه شده و اصل سبعین بوده که به معنى هفتاد است زیرا که وفات شیخ صدوق پیش از نود است. (نجم الثاقب، محدث نورى ،ج‏2،ص:454 -458)

 

اشکالات موجود در روایت مسجد مقدس جمکران:

مرحوم محدث نوری این روایت را از سید نعمت الله جزائری نقل کرده و او از محمد بن حسن قمیّ در کتاب تاریخ قم و او از شیخ صدوق در کتاب «مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین» و او از حسن بن مثله جمکرانی نقل کرده است.

محمد نوری سید نعمت الله جزائری محمد بن حسن قمی، کتاب تاریخ قم شیخ صدوق در کتاب مونس الحرین حسن بن مثله جمکرانی

اشکال اول: متاسفانه تنها روای این داستان، یعنی محدث نوری، در کتاب نجم الثاقب به گونه‌ای روایت را نقل کرده است که گویی خودش آن را در کتاب «تاریخ قم» مشاهده نموده است در حالی که ایشان، هیچ گاه کتاب «تاریخ قم» را در اختیار نداشته است. و با یک واسطه غیر معتبر که در اشکال بعدی توضیح خواهیم داد آنرا نقل کرده است.

توضیح اشکال اول: محدث نوری که این حکایت را در کتاب «نجم الثاقب» از کتاب «تاریخ قم» نقل کرده است در کتاب دیگر خود یعنی «جنة المأوی» اذعان نموده است که هیچ وقت کتاب «تاریخ قم» را بدست نیاورده است و حکایت فوق را از مجموعه‌ای که نوشته سید نعمت الله جزائریبوده است نقل کرده و سید نعمت الله آن خبر را از کتاب «تاریخ قم » نقل کرده است. محدث نوری می‌نویسد: و لکنی لم أظفر على أکثر من مجلد واحد مشتمل على ثمانیة أبواب بعد الفحص الشائع. و قد نقلنا الخبر السابق من خط السید المحدث الجلیل السید نعمة الله الجزائری عن مجموعة نقله منه و لکنه کان بالفارسیة فنقلناه ثانیا إلى العربیة لیلائم نظم هذا المجموع. (جنة المأوی)

یکی دیگر از منابع محدث نوری نقلِ فرزند آیت الله وحید بهبهانی یعنی محمد علی کرمانشاهیدر حاشیه‌ای بر کتاب «نقد الرجال» می‌باشد. اما معلوم نیست که محمد علی کرمانشاهی این داستان را در کجا مشاهده کرده است. محدث نوری می نویسد: وَجَدْتُ بِخَطِّ الْفَاضِلِ الْآغَا مُحَمَّدَ عَلِیَّ بْنِ الْأُسْتَاذِ الْبِهْبَهَانِیِّ فِیمَا عَلَّقَهُ عَلَى کِتَابِ نَقْدِ الرِّجَالِ مَا لَفْظُهُ" الْحَسَنُ بْنُ مُثْلَةَ الْجَمْکَرَانِیُّ هُوَ الَّذِی أَمَرَهُ الْإِمَامُ صَاحِبُ الزَّمَانِ ع بِبِنَاءِ مَسْجِدِ جَمْکَرَانَ وَ هِیَ قَرْیَةٌ عَلَى فَرْسَخٍ مِنْ قُمَّ وَ کَانَ ذَلِکَ الْأَمْرُ شِفَاهاً فِی لَیْلَةِ الثَّلَاثَاءِ السَّابِعَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ سَنَةَ ثَلَاثٍ وَ تِسْعِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ فِی مَوْضِعِ ذَلِکَ الْمَسْجِدِ وَ لَهُ قِصَّةٌ طَوِیلَةٌ حَکَاهَا الشَّیْخُ فِی کِتَابِ مُؤْنِسِ‏ الْحَزِینِ‏ فِی مَعْرِفَةِ الدِّینِ وَ الْیَقِینِ وَ قَدْ تَضَمَّنَتْ مُعْجِزَاتٍ عَنِ الْإِمَامِ ع وَ قَدْ وَصَفَهُ الصَّدُوقُ فِیهَا بِقَوْلِهِ الشَّیْخُ الْعَفِیفُ الصَّالِحُ حَسَنُ بْنُ مُثْلَةَ الْجَمْکَرَانِیُّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ فِیهَا مَدْحُ ذَلِکَ الْمَسْجِدِ جِدّاً وَ أَمْرٌ لِلنَّاسِ بِأَنْ یُصَلُّوا فِیهَا أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ رَکْعَتَیْنِ لِتَحِیَّةِ الْمَسْجِدِ یَقْرَأُ فِی کُلٍّ مِنْهُمَا الْحَمْدَ مَرَّةً وَ سُورَةَ التَّوْحِیدِ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ التَّسْبِیحَ فِی الرُّکُوعِ وَ السُّجُودِ سَبْعَ مَرَّاتٍ ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ صَلَاةَ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع إِلَّا أَنَّهُ إِذَا وَصَلَ‏ « (1)» إِلَى‏ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ‏ کَرَّرَهَا مِائَةَ مَرَّةٍ ثُمَّ قَرَأَ الْحَمْدَ إِلَى آخِرِهَا وَ إِذَا فَرَغَ مِنَ الصَّلَاةِ هَلَّلَ ثُمَّ سَبَّحَ تَسْبِیحَ الزَّهْرَاءِ ع ثُمَّ سَجَدَ وَ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مِائَةَ مَرَّةٍ قَالَ الْإِمَامُ ع مَنْ صَلَّاهَا فَکَأَنَّمَا صَلَّاهَا فِی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ‏. قُلْتُ الظَّاهِرُ أَنَّهُ کَانَ فِی الْأَصْلِ سَبْعِینَ فَحُرِّفَ وَ کُتِبَ تِسْعِینَ لِتَأَخُّرِ التَّارِیخِ عَنْ مَوْتِ الصَّدُوقِ وَ لَمْ أَجِدِ الْکِتَابَ فِی فِهْرِسِ کُتُبِهِ‏. (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوری، ج‏3، ص: 447)

 

مابقی اشکالات در پست های بعدی موجود است.

 


مقاله ای از استاد بزرگ تاریخ رسول جعفریان در نقد سند مسجد مقدس ج

مقاله ای از پژوهشگر و استاد بزرگ تاریخ حجت الاسلام رسول جعفریان: یکی از اماکن زیارتی در نزدیکی شهر قم، مسجد جمکران است. جمکران روستایی است در فاصله پنج کیلومتری شرق شهر قم که در قرن چهارم هجری از روستاهای بنام این منطقه بوده و بارها در تاریخ قم (ص 34 و 35) از آن به عنوان روستایی که پیش از آمدن اشعریان به قم اهمیت داشته، یاد شده است. همانجا ذکر شده است که طایفه بنی اسد در جمکران قم استقرار یافتند.( تاریخ قم، ص38) در آن کتاب، روایات مختلفی درباره بنای این روستا آمده که از آن جمله، آن است که روستای جمکران را داوود بن سلیمان بنا کرده است. این نقلها نشان از تقدس این روستا از ایامی دیرین دارد . بنای این مسجد، بنا به روایتی که قدمت آن و مأخذ معرفی شده، محل تردید واقع شده (کتابشناسی آثار مربوط به قم، سید حسین مدرسی، ص34 ـ 33)، به دستور امام زمان , صورت گرفته و ایشان به یکی از شیعیان جمکران دستور بنای آن را داده‏اند. به همین دلیل، مسجد یاد شده، تقدیس شده و در حال حاضر با عنوان مسجد مقدس جمکران از آن یاد می‏شود. کهن‏ترین تاریخی که در آن ثبت شده، سنگی است با تاریخ 1158 که اشعاری روی آن حک شده و نام آقا علی اکبر جمکرانی را به عنوان بانی مسجد می‏شناساند. ویژگی مسجد جمکران آن است که زائران فراوانی در شب‏های، چهارشنبه و جمعه داشته و هزاران نفر برای خواندن نمازی مخصوص به این مسجد می‏آیند. عقیده عمومی بر آن است که اگر کسی چهل شب متوالی به این مسجد آمده و نماز امام زمان را بخواند، موفق به دیدن امام زمان خواهد شد. طی دو دهه پس از انقلاب اسلامی در ایران، بنای این مسجد توسعه عظیمی یافته و مسجد و صحن‏های اطراف آن، طی شب‏های یاد شده، میزبان چندین هزار نفر زائر می‏باشد. آمار زائرین سالیانه این مسجد، بالغ بر ده میلیون نفر برآورد می‏شود. به دلیل ورود این زائرین، وضعیت زیارتی شهر قم در دو شب یاد شده، به ویژه اطراف حرم، کاملاً متفاوت با ایام دیگر است.

مطالبی مدقّقانه از محقّق و پژوهشگر حجت الاسلام محمد رضا انصاری قمی: این محقق، در ذیل عبارتی از کتاب «تاریخ قم» یعنی عبارتِ «اوّل مسجدى که بدین ناحیت بنا نهادند پیش از آمدن عرب بدین ناحیت مسجد قریه جمکران بود و مردى از اهل اسلام نام او خطاب بن اسدى که بدین ناحیت افتاده بود آنرا بنا کرده بود» برای اینکه مسجد مذکور با مسجد جمکران فعلی اشتباه نشود می‌نویسند:

این مسجد غیر از مسجدى باید باشد که امروزه در جنوب شرقى روستاى جمکران قرار دارد، و به نام مسجد صاحب الزمان علیه السلام [مسجد جمکران] در میان مردم مشهور است، زیرا تا کنون هیچ سند معتبر و قابل اعتمادى دال بر پیشینه کهن مسجد کنونى بدست نیامده است، و شهرت کنونى آن زائیده داستانى است که ساختمان آن را به امام زمان علیه السلام نسبت مى‏دهد، این داستان نخستین بار در بیاضى [کتابچه‌ای] که در آن 10 رساله فلسفى و عرفانى و تاریخى نوشته شده آمده است، بیاض [کتابچه] از آنِ أبو الشرف محمد مهدى بن على نقى بن نعمت اللّه حسینىقمى متخلص به «توحید»، خطیب و واعظ قم، زنده در سال 1116 هجرى، از فضلاء قم در اوائل قرن یازدهم هجرى و از شاگردان‏ قاضى سعید قمى و معاصر علامه مجلسى رحمه اللّه. او در پایان این بیاض حکایت بناء مسجد جمکران قم را در 4 صفحه به نقل از کتاب «مؤنس الحزین فی معرفة الدین و الیقین» من مصنفات أبى جعفر محمد بن بابویه قمى آورده است، و بیش از دو قرن بعد حاجى نورى رحمه اللّه عین نوشتار 4 صفحه سابق الذکر را نخست در کتاب کلمة طیبه (ص 457- 460 چاپ اسلامیه)، و از آنجا با اندک تغییرى در کتاب نجم الثاقب (ص 155- 157 چاپ 1329 تهران) آورده است، (کتاب‏شناسى آثار مربوط به قم: ص 63)، و جالب آنکه حاجى نورى این واقعه را به اشتباه به محدّث مشهور «سید نعمت اللّه جزائرى» منتسب نموده. و بعید به نظر نمى‏رسد که مسجد جمکران کنونى، مشهور به مسجد صاحب الزمان (عج)، همان مسجدى باشد که خطّاب از قبیله بنى اسد آن را بنا کرد، و بعدها در دوره‏هاى متأخر و با اشاعه داستان حسن بن مثله جمکرانى رونق فزاینده‏اى یافت. تا دو دهه قبل ساختمان کوچک آن که از ساخته‏هاى قرن سیزدهم هجرى بود برقرار بود، لیکن در سالهاى اخیر ساختمان کهن مسجد تخریب و بر روى آن و با افزودن دهها هزار متر مربع از زمینهاى کشاورزى پیرامون آن مسجد عظیمى بنا گردید، که از بزرگترین مساجد ایران بشمار مى‏رود. پیشتر از این هنگام تحقیق کتاب (انوار المشعشعین فى ذکر شرافة قم و القمیّین) در باب دهم (ج 1، ص 443) به مناسبتِ اشاره به بناى مسجد جمکران، در پاورقى به این نکته پرداخته‏ام که: (محمد بن على بن الحسین بن موسى بن بابویه قمى، أبو جعفر، مشهور به شیخ صدوق، از بزرگان محدثین و فقها و نویسندگان امامیه است، اهمیت او در سلسله محدثین و فقهاى امامیه و ارزش نوشته‏ها و روایات و تألیفات او، و نقش او و اندیشه‏هایش در تفکر امامیه مورد اتفاق تمامى شرح حال‏نگاران است، و همگى به تفصیل درباره او و کتابهایش سخن گفته‏اند. شیخ نجاشى (متوفاى سال 450 ه) و شیخ طوسى (متوفاى سال 460 ه) در دو کتاب (رجال) خود درباره او و کتابهایش به تفصیل سخن گفته‏اند. نجاشى بیش از 160 کتاب و رساله براى او یاد کرده است، دقت او در یادکرد نوشته‏هاى او به گونه‏اى است که رساله‏هاى کوچک و نامه‏هاى چند برگى او را نیز آورده است، لیکن نامى از کتاب (مؤنس الحزین فی معرفة الحقّ و الیقین) نیاورده است. از سوى دیگر این گونه نام‏گذارى با سجع و قافیه به دور از شیوه نام‏گذارى شیخ صدوق است، و تناسبى با تألیفات او ندارد، علاوه بر آن که اساسا کتابى به این نام براى نویسنده‏اى- صدوق یا جز او- یاد نشده‏ است، یعنى در تاریخ مؤلفات امامیه کتابى به این نام به نویسنده‏اى امامى مذهب نسبت داده نشده، از این رو با توجه به مجموعه قرائن و شواهد، به یقین مى‏توان ادعا کرد، چنین کتابى هرگز نوشته نشده، و وجود ندارد، بنابراین مطالب نسبت داده شده به آن نیز همان حکم را دارد، و گذشته از تمام آنچه گفته شد، فوت شیخ صدوق رحمه اللّه در سال 381 ه بوده، در حالى که واقعه‏اى که حسن بن مثله جمکرانى ادعاى وقوع آن را مى‏کند، در سال 393 ه، یعنى دوازده سال پس از فوت شیخ صدوق مى‏باشد. و احتمال تصحیف در ضبط سال و تاریخ واقعه، بگونه‏اى که با دوره زندگى شیخ صدوق تناسب داشته باشد- چنانکه براى تصحیح این واقعه احتمال آن را داده‏اند- بر خلاف اصل است، یعنى اصل نخست صحت ضبط تاریخ است، مگر قرینه قطعیه‏اى بر خلاف آن یافت شود، از این رو نقل این قضیه در کتاب شیخ صدوق- بر فرض بودن چنین کتابى- نامعقول است. علاوه بر این، در هیچ یک از منابع حدیث و کتابهاى دعا و زیارتنامه‏هاى بقعه‏ها و مزارها و مساجد متبرکه، نام و یادى از این مسجد، و استحباب نماز مخصوصى در آن نشده است. این نکته از این جهت اهمیت دارد که شهر قم از دیرباز مورد توجه شیعه و امامان معصوم بوده، و همواره محل آمد و شد امام‏زادگان و محدثین و فقیهان قرار داشته، و در صورت صحت روایت جمکرانى، بى‏تردید از آن در کتابها و روایات خود یاد مى‏کردند، و شیعیان را به زیارت این مسجد تشویق مى‏کردند، (چنانکه درباره مساجدى همچون مسجد سهله و مسجد کوفه و مسجد براثا و مسجد قبا و جز اینها وجود دارد). أمّا آنچه در سالهاى أخیر به عنوان شاهدى بر سندیت و اعتبار این مسجد گفته مى‏شود (یعنى رفتن برخى از مراجع تقلید و علما و مقدسین به آنجا، و برخى نقل قولها از آنان) و همواره در نوشته‏ها بدان اشاره مى‏شود، اعتبار و ارزشى ندارد، زیرا أولا متعلق به نیم قرن أخیر است و از سابقه کهنى برخوردار نمى‏باشد، و ثانیا در صحت بسیارى از این گفته‏ها و نقل قولها شک و تردیدهایى وجود دارد، و خلاف آن نیز نقل شده است، و از همه مهمتر آن که روستاى جمکران و دشتها و کوهپایه‏هاى پیرامون آن همچون کوه دو برادران و کوه خضر، از دیرباز یکى از تفرجگاههاى مردم قم بشمار مى‏رفته که معمولا روزهاى تعطیل و جمعه و عید، بسیارى از مردم و علما براى تنزّه و تفرّج به این دشتها مى‏رفتند، و شاید در این میان در مسجد آنجا نیز نماز مى‏گزاردند، که این سفرها و نماز شاهدى بر صحت داستان جمکرانى‏ نمى‏تواند باشد. ولى لازم به یادآورى است که نبود سند در منابع کهن امامیه براى دستور امام , به ساختمان مسجد جمکران از ارزش و قدسیت این جایگاه نمى‏کاهد، زیرا مسجدى است که به نام مبارک حضرت حجت , ساخته شده، و محل نماز و عبادت مومنین، و جایگاه توسل به درگاه خداوند و ائمه طاهرین علیهم السلام مى‏باشد، و بنابر روایات این گونه مکانها محل تردد ملائکه بوده، و اقتضاى استجابت دعا و توسل مردمان نیازمند را دارد، لیکن این حقیقت را نباید پنهان داشت، که تا کنون هیچ سند صحیح و دلیل قاطعى بر اعتبار انتساب این مسجد یافت نشده است، مگر آن که کسى بر قاعده اصولى تسامح در ادله سنن اعتماد نموده، و گفته منسوب به شیخ صدوق رحمه اللّه را در حدّ روایت معتبر بداند، یا رفتار و اعتقاد فقهاى متأخر را حجت دانسته و دلیل بر اعتبار انتساب این مسجد قرار دهد، که شواهد چندى بر این گفته أخیر مى‏توان یافت، از آن جمله نوشته‏اى است به خط علم الهدى فرزند فیض کاشانى (متوفاى 1091 ه) که در میان مجموعه‏اى از نامه‏ها و مکاتبات و نوشته‏هاى او در نسخه‏اى خطى در کتابخانه آیة اللّه مرعشى رحمه اللّه مى‏باشد (که دوست دانشمندم جناب آقاى رسول جعفریان عکس آن را در اختیارم قرار داد)، در این یادداشت آمده است: (فی سنة 1080 در جوار والد، مولانا حجّة اللّه فی العالمین روحى فداه مشرّف شدیم به حرم اهل بیت صلوات اللّه علیهم، و بعد مشرف شدیم به زیارت مسجد مقدس جمکران که از مضافات قم المشرفة مى‏باشد. حقیر فقیر شنیدم از والد مکرم روحى فداه که مولانا شیخ محمد بهاء الدین عاملى عطّر اللّه مرقده و مولانا حضرت علّامه آخوند ملّا محمد تقى مجلسى عطّر اللّه مضجعه به این مکان مقدس مشرف مى‏شدند).

( تاریخ قم‏،نویسنده: حسن بن محمد بن حسن قمى (قرن4) / ترجمه: حسن بن على بن عبد الملک قمى‏، محقق / مصحح: محمد رضا انصارى قمى‏، ناشر: کتابخانه بزرگ آیت الله العظمى مرعشى نجفى‏،سال چاپ: 1385 ش‏)

جواب یک اشکال: ممکن است که اشکال شود، چرا هیچ یک از علما جعلی بودن این روایت را متوجه نشده‌است و تنها شما آنرا فهمیده‌اید؟ در جواب عرض می‌شود که اولاً تاکنون عده‌ای از محققین این مسأله را بیان کرده‌اند و بنده حقیر نفر اول نیستم. ثانیاً برخی از علما با اینکه جعلی بودن این روایت را می‌دانند اما مبنایشان بر این است که با اینگونه موارد که مشهور شده و ضرری هم ندارد، مقابله نشود، اما مبنای بنده حقیر این است که اگر جعلیات بیان شود، هم از رشد آنها جلوگیری می‌شود و هم ارزش حقیقتهای واقعی بیشتر دانسته می شود. علاوه بر اینکه بسیاری از علما از قابلیّتهای نرم‌افزاری که در سالهای أخیر تولید شده‌اند بی‌اطلاع می‌باشند و به اعجاز آنها اعتقادی ندارند و عده اندکی هم که آشنا هستند یا در کمیّت و یا در کیفیّت استفاده دچار مشکل هستند و آنهایی که این مشکل را ندارند یعنی تمام نرم افزارهای تولید شده که حدود 200 نرم افزار می‌باشد را دارا هستند و به صورت تخصّصی نحوه استفاده آنها را می‌دانند، یا وقت استفاده را ندارند و در ادارات و مؤسسات مشغول کارهای اجرایی و.. هستند و یا در زمینه علوم حوزوی تخصّص و مهارت کامل را ندارند مثلاً در ادبیات عرب دچار ضعف هستند و یا در فقه و اصول و مقدمات اجتهاد دچار خلل هستند. اما افرادی که تمام نرم افزارها را دارا باشند و تمام قابلیّت های پیچیده آنها را بدانند، از قابلیّتهای خارق العاده فضای مجازی کاملاً مطّلع باشند و در مقدمات حوزوی صاحب نظر باشند و وقت کافی را برای تحقیق داشته باشند و وارد امور اجرائی و مسئولیتهای وقت‌گیر نشده باشند و ذوق و استعداد پژوهشی را نیز دارا باشند، شاید در کلّ کشور، به 5 نفر نرسند.  

جواب اشکالی دیگر: ممکن است کسی بگوید: شما که تقدّس مسجد جمکران را قبول دارید، پس چرا مردم را به حال خود رها نمی‌کنید و چرا جعلی بودن روایت را مخفی نمی‌کنید؟ در جواب ایشان عرض می‌شود که اولاً جعلی بودن این روایت قبلاً بارها مطرح شده است و حتی در فضای مجازی و در برخی از کتب موجود می‌باشد. ثانیاً اگر ما که روحانی هستیم متولّی این اصلاحات نباشیم، در دانشگاهها افرادی که ضدّ دین و مذهب هستند، متولّی بیان این امور خواهند شد، و جوانان بی خبر از دین، به ریش روحانیت غافل از این مسائل خواهند خندید، پس بهتر است قبل از اینکه این مسأله را در کوچه و بازار از دانشجویان بشنوید، از خودِ علما بشنوید. اگر خود علما تحریفات را بیان کنند مشکلی پیش نمی‌آید، اما اگر یک جوان، خودش در اینترنت یا در دانشگاه با این مسائل مواجه شود، نسبت به تمام کلمات علما، شکّ خواهد کرد و نظائر آن موجود است. از یکی از دانشجویان شنیدم که یکی از اساتید در دانشگاه تهران با ویدئو پرژکتور برای ما ثابت کرد که لعن موجود در زیارت عاشورا بعداً اضافه شده است. آیا اگر مسأله ابتدائاً توسط خود علما مطرح می‌شد، بهتر نمی‌بود؟

اعمال مسجد مقدّس جمکران: در روایت فوق از حسن بن مثله جمکرانی از قول صاحب الزمان عج نقل شده است که در این مسجد چهار رکعت نماز خوانده شود. دو رکعت نماز تحیت و دو رکعت نماز صاحب الزمان عج:

نماز تحیّت مسجد: این نماز به مسجد مقدّس جمکران اختصاص ندارد و مستحب است در هر مسجدی خوانده شود. (دو رکعت می باشد و در هر رکعت بعد از حمد 7 مرتبه سوره توحید خوانده می‌شود و ذکر رکوع و سجود 7 بار تکرار می‌شود)

نماز صاحب الزمان عج: نماز صاحب الزمان عج نیز اختصاصی به مسجد مقدس جمکران ندارد و در هر مکانی خوب است که خوانده شود و در مسجد مقدس جمکران که حال و هوای حضرت را در انسان تداعی می‌کند، لذّت بخشتر و دلپذیرتر است. ( دو رکعت می‌باشد که در آن آیه «إیاک نعبد و إیاک نستعین» صد بار تکرار می‌شود و ذکر رکوع و سجود نیز 7 بار تکرار می شوند. بعد از سلام نماز یک مرتبه لاإله إلا الله و تبیحات حضرت زهرا س و یک سجده که در آن 100 صلوات گفته شود. )

سید ابن طاووس= 664ق، می نویسد: صلاة الحجة القائم‏ ع‏ رَکْعَتَیْنِ تَقْرَأُ فِی کُلِّ رَکْعَةٍ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ إِلَى‏ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ‏ ثُمَّ تَقُولُ مِائَةَ مَرَّةٍ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ‏ ثُمَّ تُتِمُّ قِرَاءَةَ الْفَاتِحَةِ وَ تَقْرَأُ بَعْدَهَا الْإِخْلَاصَ مَرَّةً وَاحِدَةً وَ تَدْعُو عَقِیبَهَا فَتَقُولُ اللَّهُمَّ عَظُمَ الْبَلَاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاء... جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، سید ابن طاووس، ص: 281)

قطب الدین راوندی573ق، می نویسد: صَلَاةُ الْمَهْدِیِّ ع‏ رَکْعَتَانِ فِی کُلِّ رَکْعَةٍ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ مِائَةَ مَرَّةٍ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ وَ یُصَلِّی عَلَى النَّبِیِّ ص مِائَةَ مَرَّةٍ بَعْدَ کُلِّ صَلَاةٍ مِنْ هَذِهِ الصَّلَوَاتِ ثُمَّ یَسْأَلُ اللَّهَ حَاجَتَه‏. (الدعوات (للراوندی) / سلوة الحزین، ص: 89)

 

 


اشکالات وارده بر سند مسجد مقدس جمکران

یک روایت جعلی از کتاب «أنوار المشعشعین» برای اثبات قدمت مسجد مقدس جمکران به نقل از کتاب خیالی «مونس الحزین»:

در کتاب غیر معتبر و ضعیف «أنوار المشعشعین» نوشته شیخ محمد علی قمی ( متوفای بعد از 1302ق) آمده است: در «خلاصه البلدان» [نوشته صفی الدین محمد بن محمد بن هاشم حسینی رضوی قمی متوفای بعد از 1179] این حدیث مذکور است از کتاب «مونس الحزین» از تالیفات شیخ صدوق، با اسناد صحیح و معتبر از امیرالمؤ منین علیه السلام که فرمود: و مردم را دعوت کند به حق و همه خلایق از شرق و غرب به آن شهر قصد کنند و اسلام تازه گردد و هر که از خوف اعداء پوشیده اى پسر یمانى در اول ظهور خروج نماید قائم آل محمد از شهرى که آن را قم مى گویند و مخفى باشد بیرون آید وحوش و طیور در مساکن و اوطان خود ایمن بخوابد و چشمه آب حیات از آن شهر ظاهر شود و آبى که هر کس بخورد نمیرد و از آب چشمه ها منفجر شود و از آن موضع رایت حق ظاهر شود و میراث جمله انبیاء بر پشت زمین به آن باشد، اى پسر یمانى این زمین مقدسه است که پاک است از تمام لوثها و از خداى تعالى درخواسته که بهترین خلق خود را ساکن او گرداند و دعایش مستجاب شده و حشر و نشر مردم در این زمین باشد و بر این زمین اساس و بنیاد قصرى عظیم نمایند، بعد از اینکه بناى قصر مجوس بوده باشد و آن قصر از صاحب شهرت ملک روم باشد و از این زمین گوسفند ابراهیم خلیل را آورند و قربان کنند و بر این زمین هزار صنم و بت از اصنام اهل روم بشکنند و بر این زمین اثر نور حق ساطع شود و از این زمین رائحه و بوى مشک شنوند، حق تعالى بیت العتیق را به این شهر فرستد و بناها و آسیابها بر این زمین شود و منازل و مواضع زمینهاى اینجا عالى و گرانبها گردد که چندان زمین که پوست گاوى باشد و رایت وى بر این کوه سفید بزنند، به نزد دهى کهن که در جنب مسجد است و قصرى کهن که قصر مجوس است و آن را جمکران خوانند از زیر یک مناره آن مسجد بیرون آید نزدیک آنجا که آتشخانه گبران بوده و حضرت امام سفطى از زر بسته باشد و بر براق سوار شده و با ملائکه مقرب و حاملان عرش گردش نماید و منطق آدم با او باشد و حلم خلیل الله و حکمت حضرت داود و عصاى موسى و خاتم حضرت سلیمان و تاج طالوت و بر سر آن نوشته است نام هر پیغمبرى و وصى و نام هر مومنى و موحدى .(أنوار المشعشعین ج1 ص 188)

روایت جعلی و ساختگی فوق در هیچ یک از منابع روایی، موجود نمی‌باشد. و سازنده آن دقت نداشته است که روایات متعددی وجود دارد که بیان کرده‌اند: ظهور امام زمان عج از مکه آغاز می‌گردد نه از قم. (الغیبة للنعمانی ص179و 316) (بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏1، ص: 188) (إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏5، ص: 168) و...

اشکال پنجم: در هیچ یک از کتب موجود از شیخ صدوق هیچ نامی از مسجد مقدس جمکران وجود ندارد. و بسیار بعید و غیر باور است چنین حکایتی رخ داده باشد و راوی اول آن شیخ صدوق باشد اما هیچ اثر و نشانه‌ای از آن در بین کتب ایشان موجود نباشد. در کتب شیخ مفید که از شاگردان شیخ صدوق بوده است، نیز اثری از مسجد جمکران و حسن بن مثله و مونس الحزین وجود ندارد. کتب شیخ طوسی نیز که شاگرد با واسطه شیخ صدوق می‌باشد نیز همین گونه می باشد. در هیچ یک از کتب رجالی نیز نامی از حسن بن مثله وجود ندارد و....

اشکال ششم: اگر واقعاً مسجد جمکران در قرن چهارم به دستور امام زمان عج ساخته شده است و اعمال خاصی دارد، پس چرا تا قبل از قرن چهاردهم هیچ اثری از آن در کتب فقهی وجود ندارد، نه در ابواب صلاة نه در أبواب مندوبات، نه در أبواب اعتکاف نه در بیان ذکر مساجد، نه در استفتائات و نه در ذکر اماکن مشرفه، نه در تمثیلات فقهاء و نه در هیچ کجای دیگر. و جالب اینجاست که بعد از محدث نوری متوفای 1320ق، مسجد جمکران به کتب فقهی راه یافت.

از ابتدای غیبت تا قرن 14 در بیش از 600 کتاب فقهی جستجو نمودم و هیچ اثری از مسجد جمکران نبود و اولین کسی که در کتاب فقه خود نام مسجد مقدس جمکران را برده است مرحوم آیة الله سید حسین بروجردی (1380ق) است که سؤال کننده نام قم و جمکران و حکم اقامت در آن دو را پرسیده است و ایشان پاسخ داده اند. (تبیان الصلاة، ج‌2، ص: 45) بعد از ایت الله بروجردی تاکنون بیش از پنجاه بار لفظ جمکران در کتب فقهی و استفتائات از مراجع استعمال شده است.

مطالب فوق به وضوح نشان می‌دهد که مسجد جمکران یا داستان جعلی حسن بن مثله بعد از قرن 12 ساخته شده است.  

اشکال هفتم: در حکایت مسجد جمکران آمده است که این ماجرا برای حسن بن مثله در سال 393 رخ داده است. در حالی که شیخ صدوق در تاریخ 381 وفات نموده است، و چگونه می‌توانسته این حکایت که 12 سال بعد از وفات او اتفاق افتاده است را در کتاب «مونس الحزین» ذکر کند! محدث نوری می نویسد: « قُلْتُ الظَّاهِرُ أَنَّهُ کَانَ فِی الْأَصْلِ سَبْعِینَ فَحُرِّفَ وَ کُتِبَ تِسْعِینَ لِتَأَخُّرِ التَّارِیخِ عَنْ مَوْتِ الصَّدُوقِ. (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوری، ج‏3، ص: 447)

علاوه بر اینکه تمام اخباری که در کتاب «تاریخ قم» به ثبت رسیده است وقایعی است که تا سال 378 ق بوقوع پیوسته است فلذا ذکر شدن حکایت حسن بن مثله که در تاریخ 393 بوقوع پیوسته در این کتاب محال می‌باشد. مصنف «تاریخ قم» می‌نویسد: باب یازدهم- در ذکر تواریخ سنین ولات و حکّام قم و جریب‏ها و خراج و مسافت آن، در سال شهر و کوره گردانیدن و آن سنه تسع و ثمانین هجریّه است تا آخر سنه ثمان و سبعین و ثلثمائة و ذکر نامها و بعضى از اخبار و عدد ایشان و آن دویست و یک شخص‏اند و این باب مشتمل است بر یک فصل، باب دوازدهم در ذکر اسامى قضاة بقم و بعضى از اخبار ایشان و بچه سبب خلفا قضاة را بقم نفرستادند تا بوقت خلافت مکتفى و ذکر نامهاى مردانى از عرب که عرب ایشان را اختیار کردند از براى حکومت و قضاء بتراضى ایشان تا آنگاه که مکتفى دیگر باره رسم تولیت قضاة بقم معیّن کرد و قضاة را بقم فرستاد و این باب مشتملست بر یک فصل، باب سیزدهم- در ذکر سنن خلفا و وزرا و حوادث مورّخه بقم و دیگر شهرهاى اسلام بعد از ابتدا بذکر مولد رسول خدا صلى الله علیه و سلّم و تمامى اخبار او از روز مبعث او تا روز هجرت و دیگر تواریخ گزیده از سال هجرت تا آخر سنه ثمان و سبعین و ثلثمائة و این باب مشتملست بر یک فصل، ( تاریخ قم‏،نویسنده: حسن بن محمد بن حسن قمى (بعد از 378ق) / ترجمه: حسن بن على بن عبد الملک قمى‏، (قرن نهم) ص )

اشکال هشتم: اگر این روایت واقعاً وجود می‌داشت، و از مرحوم صدوق نقل شده بود، طبعاَ می‌بایست در کتاب «کمال الدین» نوشته شیخ صدوق، که مربوط به زندگی حضرت مهدی(عج) است، مذکور می‌شد، در حالی که در این کتاب چنین مطلبی به میان نیامده است و یا لااقل در یکی دیگر از کتب مرحوم صدوق ذکر می شد یا لا اقل در یکی از کتب روایی مابین قرن 4 تا قرن 14 ذکر می‌شد اما این روایت در هیچ یک از کتب روایی قبل از محدث نوری ذکر نشده است حتی علامه مجلسی نیز آنرا در بحار الأنوار ذکر نکرده است. علامه مجلسی با وجود اینکه چندین خبر را از ترجمه تاریخ قم ذکر نموده اما هیچ اشاره‌ای به این حکایت مهم ننموده است.

محدث نوری در جنة المأوی از علامه مجلسی نقل کرده است که: قال العلامة المجلسی فی أول البحار إنه کتاب معتبر و لکن لم یتیسر لنا أصله و ما بأیدینا إنما هو ترجمته‏.

اشکال نهم: مرحوم محدّث نوری که ناقل آخر این حکایت می‌باشد، فردی خوش‌بین و زودباور بوده است که در مستدرک الوسائل خود بسیاری از روایات جعلی را وارد نموده است.

یکی از شاگردان عارف کامل حضرت آیت الله شیخ عزیز خوشوقت= وقتی یک روایت از مستدرک الوسائل را برای ایشان می‌خوانند، ایشان می‌فرمایند چرا مستدرک مطالعه می‌کنید، حاجی نوری هر چه روایت ضعیف می‌باشد را در آن وارد نموده است.

روزى به عارف بزرگ سید عبدالکریم کشمیری= از شاگردان سید علی آقا قاضی= گفته شده که کتاب‏هایى نوشته شده است در ارتباط به اینکه عده‏اى حضرت امام زمان (عج) را به معاینه دیده‏اند، از جمله کتاب نجم‏الثاقب. آیا همه، خودِ حضرت را دیده‏اند؟ و به معاینه بوده است؟ فرمودند: صاحب کتاب در این قسمت (به زودباورى) معرکه بوده است که همه اینها را (به معاینه) نقل کرده است!! (صحبت جانان ص143 و 144)

اشکال دهم: در روایت حسن بن مثله آمده است : « و فزون از شصت مرد بر این زمین، برگرد او نماز مى‏کنند». یعنی در گرداگرد امام زمان بیش از شصت نفر در حال نماز خواندن بودند، در حالی که در روایت صحیحه آمده است که همراهان امام زمان عج در زمان غیبت، سی نفر هستند. محمد بن یعقوب کلینی در کتاب شریف کافی می‌نویسد: امام صادق , فرمودند: صاحب الأمر ناگزیر غیبت خواهد کرد و در این غیبت ناگزیر به عزلت و گوشه نشینی خواهد رفت و مدینه طیبه خوب شهری است و بواسطه 30 نفر همراهی که دارد وحشتی در کار نیست.  عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ وَ لَا بُدَّ لَهُ فِی غَیْبَتِهِ مِنْ عُزْلَةٍ وَ نِعْمَ الْمَنْزِلُ طَیْبَةُ «2» وَ مَا بِثَلَاثِینَ‏ مِنْ‏ وَحْشَةٍ. (الکافیج‏1، ص: 340)

اشکال یازدهم: سازنده این روایت دقت نداشته است که روستای «اردهال» در زمان قدیم با نام «ور اردهار» استعمال می‌شده است و در قرون اخیره به نام اردهال شهرت پیدا کرده است. اگر جاعل این روایت این مسأله تاریخی را می دانست در داستان ساختگی خود به جای استفاده از «اردهال» از لفظ قدیمی «ور اردهار» استفاده می‌نمود. نویسنده «تاریخ قم» در چند قسمت از کتاب، از روستای «ور اردهار» یاد کرده است اما هیچگاه لفظ «اردهال» را بکار نبرده است. چند نمونه از این استعمالات بدین شرحند:

در صفحه 58 می نویسد: «رساتیق [روستاهای] قم بیست و یک‏اند، و ضیعتهاى‏ [زمینهای زراعتی] آن نهصد دیه است، از آن جمله: لنجرود: بیست و هفت دیه است. رودابان: چهل و هفت دیه...... وراردهار: هفده دیه.

در صفحه 59 می نویسد: و از ناحیت اصفاهان:- بجز از نوبت اوّل- رستاق قاسان، رستاق وراردهار، رستاق اصفاهان، و پس از مدّتى هر چه از ثیمرتین‏ با حوز خود کرفته بودند، باصفاهان نقل کردند».

در صفحه 97 می نویسد: هم او گوید که حدیث کرد مرا احمد بن خزرج بن سعد از برادر خود موسى بن خزرج که او گفت من شنیدم از ابى الحسن الرضا علیه السّلام که او مرا گفت روزى از روزها موضعى که آنرا ورِاردهار گویند میدانى و میشناسى گفتم بلى مرا در آن موضع دو ضیعه است ابو الحسن الرضا گفت بدان ملازم باش و متمسّک شو و فرمود سه نوبت که نعم الموضعُ ورِاردهار یعنى نیک موضعیست ورِاردهار.

در صفحه 100 می نویسد: امیر المؤمنین على , در خطبه که از بصره بیرون آمده است و آنرا در آن حالت خوانده بعد از واقع شدن جنگ جمل در ذکر حربها و جنگها در آن خطبه یاد کرده است که حسنى صاحب طبرستان خروج کند با کثرتى و غلبه و انبوهى از سواران و پیادگان و تا به نیشابور بیاید و آنرا فتح کند و اموال آن قسمت نماید و پس از آنجا بجانب اصفهان توجه نماید و آید تا بقم و زود باشد که او را با اهل قم واقعه عظیم دست دهد که در آن واقعه خلقى بسیار کشته شوند و هلاکت و شکست بر اهل قم بود پس اهل قم پشت بر کنندو هزیمت نمایند پس فرزندان و زنان ایشان را ببرده ببرند و منزلهاى ایشان غارت کنند و سراهاى ایشان را خراب گردانند و مردم قم پناه دهند با کوهى که آنرا ورِاردهار گویند و حسنى چهل روز بشهر ایشان بباشد و از ایشان بیست مرد را بکشد و دو مرد از ایشان بر کرج بر دار کند مضى هذا.

در صفحه 133 می نویسد:جمله مال مساحت بشر بن فرج و مساحت ضیمرى باسم رستاقها بر وجهى که دفتر جملة القرى و دفاتر رستاقهاى قائمه در دیوان بدان ناطق است و درین زمانه اعتماد بر آن است:.... ورِاردهار: چهل و پنج هزار و هفتصد و نود و چهار درهم و دانقى، تیمره: پنجاه و هفت هزار و پانصد و نود و نه درهم‏

با توجه به یازده اشکال جدّی فوق، به وضوح روشن می‌شود که قطعاً و بدون هیچ شک و شبهه‌ای، روایت مسجد مقدس جمکران جعلی است. اما چنانچه گفته شد ارزشمندی این مسجد مقدّس، همچنان پابرجاست هم به خاطر مسجد بودن و هم به خاطر اینکه در این مسجد یاد حضرت بقیّة‌الله روحی لتراب مقدمه الفداء، برای انسان زنده می‌شود و عده‌ای از صالحان در این مسجد به شرف حضور حضرت رسیده‌اند و أولیاء الله نیز در این مسجد حاضر می‌شده‌اند. علاوه بر اینکه مکانهایی که در آن عبادت کثیره رخ داده است، دارای حال و هوای معنوی خاصّی می‌باشد. بنای نگارنده حقیر نیز بر این است که حداقل هفته‌ای یکبار در صورت وجود توفیق، در این مسجد مقدّس حضور یابد.

مرجع تقلید فقیدآیت الله گلپایگانی: ما رأیکم فی الروایات الواردة فی حق مسجد جمکران؟.بسمه تعالى: لا بأس بالاعتماد على هذه الروایات، و الله العالم. (إرشاد السائل، محمد رضا موسوی گلپایگانی 1414ق) نظر شما درباره روایات وارده درباره مسجد جمکران چیست: باسمه تعالی: اشکالی وجود ندارد که به آنها اعتماد شود اما خداوند عالم است. (عبارت «والله العالم» هنگام شکّ بکار می رود)

مرجع تقلید آیت الله سیستانی: برخی از علما (همچون مرحوم آیت الله حقی و یا آیت الله سیستانی) معتقدند تقدس جمکران، تنها بخاطر مسجد بودن آن است نه انتساب آن به حضرت صاحب الزمان(روحی فداه) http://abasalehe.mihanblog.com/post/

مرجع تقلید فقید آیت الله فاضل لنکرانی:از دو نفر از مسؤولین دفتر ایشان شنیدم که آیت الله فاضل نیز روایت مسجد مقدس جمکران را قبول نداشتند و همچنین از یکی از ایشان شنیدم که حتی حضرت امام ره نیز چنین بودند و حتی یکبار که به مسجد جمکران رفته بودند، هر چه به ایشان اصرار کردند که دو رکعت نماز تحیّت در این مسجد بخوانند، نپذیرفتند. نظر آیت الله مشکینی نیز چنین بوده است.