سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله ای از استاد بزرگ تاریخ رسول جعفریان در نقد سند مسجد مقدس ج

مقاله ای از پژوهشگر و استاد بزرگ تاریخ حجت الاسلام رسول جعفریان: یکی از اماکن زیارتی در نزدیکی شهر قم، مسجد جمکران است. جمکران روستایی است در فاصله پنج کیلومتری شرق شهر قم که در قرن چهارم هجری از روستاهای بنام این منطقه بوده و بارها در تاریخ قم (ص 34 و 35) از آن به عنوان روستایی که پیش از آمدن اشعریان به قم اهمیت داشته، یاد شده است. همانجا ذکر شده است که طایفه بنی اسد در جمکران قم استقرار یافتند.( تاریخ قم، ص38) در آن کتاب، روایات مختلفی درباره بنای این روستا آمده که از آن جمله، آن است که روستای جمکران را داوود بن سلیمان بنا کرده است. این نقلها نشان از تقدس این روستا از ایامی دیرین دارد . بنای این مسجد، بنا به روایتی که قدمت آن و مأخذ معرفی شده، محل تردید واقع شده (کتابشناسی آثار مربوط به قم، سید حسین مدرسی، ص34 ـ 33)، به دستور امام زمان , صورت گرفته و ایشان به یکی از شیعیان جمکران دستور بنای آن را داده‏اند. به همین دلیل، مسجد یاد شده، تقدیس شده و در حال حاضر با عنوان مسجد مقدس جمکران از آن یاد می‏شود. کهن‏ترین تاریخی که در آن ثبت شده، سنگی است با تاریخ 1158 که اشعاری روی آن حک شده و نام آقا علی اکبر جمکرانی را به عنوان بانی مسجد می‏شناساند. ویژگی مسجد جمکران آن است که زائران فراوانی در شب‏های، چهارشنبه و جمعه داشته و هزاران نفر برای خواندن نمازی مخصوص به این مسجد می‏آیند. عقیده عمومی بر آن است که اگر کسی چهل شب متوالی به این مسجد آمده و نماز امام زمان را بخواند، موفق به دیدن امام زمان خواهد شد. طی دو دهه پس از انقلاب اسلامی در ایران، بنای این مسجد توسعه عظیمی یافته و مسجد و صحن‏های اطراف آن، طی شب‏های یاد شده، میزبان چندین هزار نفر زائر می‏باشد. آمار زائرین سالیانه این مسجد، بالغ بر ده میلیون نفر برآورد می‏شود. به دلیل ورود این زائرین، وضعیت زیارتی شهر قم در دو شب یاد شده، به ویژه اطراف حرم، کاملاً متفاوت با ایام دیگر است.

مطالبی مدقّقانه از محقّق و پژوهشگر حجت الاسلام محمد رضا انصاری قمی: این محقق، در ذیل عبارتی از کتاب «تاریخ قم» یعنی عبارتِ «اوّل مسجدى که بدین ناحیت بنا نهادند پیش از آمدن عرب بدین ناحیت مسجد قریه جمکران بود و مردى از اهل اسلام نام او خطاب بن اسدى که بدین ناحیت افتاده بود آنرا بنا کرده بود» برای اینکه مسجد مذکور با مسجد جمکران فعلی اشتباه نشود می‌نویسند:

این مسجد غیر از مسجدى باید باشد که امروزه در جنوب شرقى روستاى جمکران قرار دارد، و به نام مسجد صاحب الزمان علیه السلام [مسجد جمکران] در میان مردم مشهور است، زیرا تا کنون هیچ سند معتبر و قابل اعتمادى دال بر پیشینه کهن مسجد کنونى بدست نیامده است، و شهرت کنونى آن زائیده داستانى است که ساختمان آن را به امام زمان علیه السلام نسبت مى‏دهد، این داستان نخستین بار در بیاضى [کتابچه‌ای] که در آن 10 رساله فلسفى و عرفانى و تاریخى نوشته شده آمده است، بیاض [کتابچه] از آنِ أبو الشرف محمد مهدى بن على نقى بن نعمت اللّه حسینىقمى متخلص به «توحید»، خطیب و واعظ قم، زنده در سال 1116 هجرى، از فضلاء قم در اوائل قرن یازدهم هجرى و از شاگردان‏ قاضى سعید قمى و معاصر علامه مجلسى رحمه اللّه. او در پایان این بیاض حکایت بناء مسجد جمکران قم را در 4 صفحه به نقل از کتاب «مؤنس الحزین فی معرفة الدین و الیقین» من مصنفات أبى جعفر محمد بن بابویه قمى آورده است، و بیش از دو قرن بعد حاجى نورى رحمه اللّه عین نوشتار 4 صفحه سابق الذکر را نخست در کتاب کلمة طیبه (ص 457- 460 چاپ اسلامیه)، و از آنجا با اندک تغییرى در کتاب نجم الثاقب (ص 155- 157 چاپ 1329 تهران) آورده است، (کتاب‏شناسى آثار مربوط به قم: ص 63)، و جالب آنکه حاجى نورى این واقعه را به اشتباه به محدّث مشهور «سید نعمت اللّه جزائرى» منتسب نموده. و بعید به نظر نمى‏رسد که مسجد جمکران کنونى، مشهور به مسجد صاحب الزمان (عج)، همان مسجدى باشد که خطّاب از قبیله بنى اسد آن را بنا کرد، و بعدها در دوره‏هاى متأخر و با اشاعه داستان حسن بن مثله جمکرانى رونق فزاینده‏اى یافت. تا دو دهه قبل ساختمان کوچک آن که از ساخته‏هاى قرن سیزدهم هجرى بود برقرار بود، لیکن در سالهاى اخیر ساختمان کهن مسجد تخریب و بر روى آن و با افزودن دهها هزار متر مربع از زمینهاى کشاورزى پیرامون آن مسجد عظیمى بنا گردید، که از بزرگترین مساجد ایران بشمار مى‏رود. پیشتر از این هنگام تحقیق کتاب (انوار المشعشعین فى ذکر شرافة قم و القمیّین) در باب دهم (ج 1، ص 443) به مناسبتِ اشاره به بناى مسجد جمکران، در پاورقى به این نکته پرداخته‏ام که: (محمد بن على بن الحسین بن موسى بن بابویه قمى، أبو جعفر، مشهور به شیخ صدوق، از بزرگان محدثین و فقها و نویسندگان امامیه است، اهمیت او در سلسله محدثین و فقهاى امامیه و ارزش نوشته‏ها و روایات و تألیفات او، و نقش او و اندیشه‏هایش در تفکر امامیه مورد اتفاق تمامى شرح حال‏نگاران است، و همگى به تفصیل درباره او و کتابهایش سخن گفته‏اند. شیخ نجاشى (متوفاى سال 450 ه) و شیخ طوسى (متوفاى سال 460 ه) در دو کتاب (رجال) خود درباره او و کتابهایش به تفصیل سخن گفته‏اند. نجاشى بیش از 160 کتاب و رساله براى او یاد کرده است، دقت او در یادکرد نوشته‏هاى او به گونه‏اى است که رساله‏هاى کوچک و نامه‏هاى چند برگى او را نیز آورده است، لیکن نامى از کتاب (مؤنس الحزین فی معرفة الحقّ و الیقین) نیاورده است. از سوى دیگر این گونه نام‏گذارى با سجع و قافیه به دور از شیوه نام‏گذارى شیخ صدوق است، و تناسبى با تألیفات او ندارد، علاوه بر آن که اساسا کتابى به این نام براى نویسنده‏اى- صدوق یا جز او- یاد نشده‏ است، یعنى در تاریخ مؤلفات امامیه کتابى به این نام به نویسنده‏اى امامى مذهب نسبت داده نشده، از این رو با توجه به مجموعه قرائن و شواهد، به یقین مى‏توان ادعا کرد، چنین کتابى هرگز نوشته نشده، و وجود ندارد، بنابراین مطالب نسبت داده شده به آن نیز همان حکم را دارد، و گذشته از تمام آنچه گفته شد، فوت شیخ صدوق رحمه اللّه در سال 381 ه بوده، در حالى که واقعه‏اى که حسن بن مثله جمکرانى ادعاى وقوع آن را مى‏کند، در سال 393 ه، یعنى دوازده سال پس از فوت شیخ صدوق مى‏باشد. و احتمال تصحیف در ضبط سال و تاریخ واقعه، بگونه‏اى که با دوره زندگى شیخ صدوق تناسب داشته باشد- چنانکه براى تصحیح این واقعه احتمال آن را داده‏اند- بر خلاف اصل است، یعنى اصل نخست صحت ضبط تاریخ است، مگر قرینه قطعیه‏اى بر خلاف آن یافت شود، از این رو نقل این قضیه در کتاب شیخ صدوق- بر فرض بودن چنین کتابى- نامعقول است. علاوه بر این، در هیچ یک از منابع حدیث و کتابهاى دعا و زیارتنامه‏هاى بقعه‏ها و مزارها و مساجد متبرکه، نام و یادى از این مسجد، و استحباب نماز مخصوصى در آن نشده است. این نکته از این جهت اهمیت دارد که شهر قم از دیرباز مورد توجه شیعه و امامان معصوم بوده، و همواره محل آمد و شد امام‏زادگان و محدثین و فقیهان قرار داشته، و در صورت صحت روایت جمکرانى، بى‏تردید از آن در کتابها و روایات خود یاد مى‏کردند، و شیعیان را به زیارت این مسجد تشویق مى‏کردند، (چنانکه درباره مساجدى همچون مسجد سهله و مسجد کوفه و مسجد براثا و مسجد قبا و جز اینها وجود دارد). أمّا آنچه در سالهاى أخیر به عنوان شاهدى بر سندیت و اعتبار این مسجد گفته مى‏شود (یعنى رفتن برخى از مراجع تقلید و علما و مقدسین به آنجا، و برخى نقل قولها از آنان) و همواره در نوشته‏ها بدان اشاره مى‏شود، اعتبار و ارزشى ندارد، زیرا أولا متعلق به نیم قرن أخیر است و از سابقه کهنى برخوردار نمى‏باشد، و ثانیا در صحت بسیارى از این گفته‏ها و نقل قولها شک و تردیدهایى وجود دارد، و خلاف آن نیز نقل شده است، و از همه مهمتر آن که روستاى جمکران و دشتها و کوهپایه‏هاى پیرامون آن همچون کوه دو برادران و کوه خضر، از دیرباز یکى از تفرجگاههاى مردم قم بشمار مى‏رفته که معمولا روزهاى تعطیل و جمعه و عید، بسیارى از مردم و علما براى تنزّه و تفرّج به این دشتها مى‏رفتند، و شاید در این میان در مسجد آنجا نیز نماز مى‏گزاردند، که این سفرها و نماز شاهدى بر صحت داستان جمکرانى‏ نمى‏تواند باشد. ولى لازم به یادآورى است که نبود سند در منابع کهن امامیه براى دستور امام , به ساختمان مسجد جمکران از ارزش و قدسیت این جایگاه نمى‏کاهد، زیرا مسجدى است که به نام مبارک حضرت حجت , ساخته شده، و محل نماز و عبادت مومنین، و جایگاه توسل به درگاه خداوند و ائمه طاهرین علیهم السلام مى‏باشد، و بنابر روایات این گونه مکانها محل تردد ملائکه بوده، و اقتضاى استجابت دعا و توسل مردمان نیازمند را دارد، لیکن این حقیقت را نباید پنهان داشت، که تا کنون هیچ سند صحیح و دلیل قاطعى بر اعتبار انتساب این مسجد یافت نشده است، مگر آن که کسى بر قاعده اصولى تسامح در ادله سنن اعتماد نموده، و گفته منسوب به شیخ صدوق رحمه اللّه را در حدّ روایت معتبر بداند، یا رفتار و اعتقاد فقهاى متأخر را حجت دانسته و دلیل بر اعتبار انتساب این مسجد قرار دهد، که شواهد چندى بر این گفته أخیر مى‏توان یافت، از آن جمله نوشته‏اى است به خط علم الهدى فرزند فیض کاشانى (متوفاى 1091 ه) که در میان مجموعه‏اى از نامه‏ها و مکاتبات و نوشته‏هاى او در نسخه‏اى خطى در کتابخانه آیة اللّه مرعشى رحمه اللّه مى‏باشد (که دوست دانشمندم جناب آقاى رسول جعفریان عکس آن را در اختیارم قرار داد)، در این یادداشت آمده است: (فی سنة 1080 در جوار والد، مولانا حجّة اللّه فی العالمین روحى فداه مشرّف شدیم به حرم اهل بیت صلوات اللّه علیهم، و بعد مشرف شدیم به زیارت مسجد مقدس جمکران که از مضافات قم المشرفة مى‏باشد. حقیر فقیر شنیدم از والد مکرم روحى فداه که مولانا شیخ محمد بهاء الدین عاملى عطّر اللّه مرقده و مولانا حضرت علّامه آخوند ملّا محمد تقى مجلسى عطّر اللّه مضجعه به این مکان مقدس مشرف مى‏شدند).

( تاریخ قم‏،نویسنده: حسن بن محمد بن حسن قمى (قرن4) / ترجمه: حسن بن على بن عبد الملک قمى‏، محقق / مصحح: محمد رضا انصارى قمى‏، ناشر: کتابخانه بزرگ آیت الله العظمى مرعشى نجفى‏،سال چاپ: 1385 ش‏)

جواب یک اشکال: ممکن است که اشکال شود، چرا هیچ یک از علما جعلی بودن این روایت را متوجه نشده‌است و تنها شما آنرا فهمیده‌اید؟ در جواب عرض می‌شود که اولاً تاکنون عده‌ای از محققین این مسأله را بیان کرده‌اند و بنده حقیر نفر اول نیستم. ثانیاً برخی از علما با اینکه جعلی بودن این روایت را می‌دانند اما مبنایشان بر این است که با اینگونه موارد که مشهور شده و ضرری هم ندارد، مقابله نشود، اما مبنای بنده حقیر این است که اگر جعلیات بیان شود، هم از رشد آنها جلوگیری می‌شود و هم ارزش حقیقتهای واقعی بیشتر دانسته می شود. علاوه بر اینکه بسیاری از علما از قابلیّتهای نرم‌افزاری که در سالهای أخیر تولید شده‌اند بی‌اطلاع می‌باشند و به اعجاز آنها اعتقادی ندارند و عده اندکی هم که آشنا هستند یا در کمیّت و یا در کیفیّت استفاده دچار مشکل هستند و آنهایی که این مشکل را ندارند یعنی تمام نرم افزارهای تولید شده که حدود 200 نرم افزار می‌باشد را دارا هستند و به صورت تخصّصی نحوه استفاده آنها را می‌دانند، یا وقت استفاده را ندارند و در ادارات و مؤسسات مشغول کارهای اجرایی و.. هستند و یا در زمینه علوم حوزوی تخصّص و مهارت کامل را ندارند مثلاً در ادبیات عرب دچار ضعف هستند و یا در فقه و اصول و مقدمات اجتهاد دچار خلل هستند. اما افرادی که تمام نرم افزارها را دارا باشند و تمام قابلیّت های پیچیده آنها را بدانند، از قابلیّتهای خارق العاده فضای مجازی کاملاً مطّلع باشند و در مقدمات حوزوی صاحب نظر باشند و وقت کافی را برای تحقیق داشته باشند و وارد امور اجرائی و مسئولیتهای وقت‌گیر نشده باشند و ذوق و استعداد پژوهشی را نیز دارا باشند، شاید در کلّ کشور، به 5 نفر نرسند.  

جواب اشکالی دیگر: ممکن است کسی بگوید: شما که تقدّس مسجد جمکران را قبول دارید، پس چرا مردم را به حال خود رها نمی‌کنید و چرا جعلی بودن روایت را مخفی نمی‌کنید؟ در جواب ایشان عرض می‌شود که اولاً جعلی بودن این روایت قبلاً بارها مطرح شده است و حتی در فضای مجازی و در برخی از کتب موجود می‌باشد. ثانیاً اگر ما که روحانی هستیم متولّی این اصلاحات نباشیم، در دانشگاهها افرادی که ضدّ دین و مذهب هستند، متولّی بیان این امور خواهند شد، و جوانان بی خبر از دین، به ریش روحانیت غافل از این مسائل خواهند خندید، پس بهتر است قبل از اینکه این مسأله را در کوچه و بازار از دانشجویان بشنوید، از خودِ علما بشنوید. اگر خود علما تحریفات را بیان کنند مشکلی پیش نمی‌آید، اما اگر یک جوان، خودش در اینترنت یا در دانشگاه با این مسائل مواجه شود، نسبت به تمام کلمات علما، شکّ خواهد کرد و نظائر آن موجود است. از یکی از دانشجویان شنیدم که یکی از اساتید در دانشگاه تهران با ویدئو پرژکتور برای ما ثابت کرد که لعن موجود در زیارت عاشورا بعداً اضافه شده است. آیا اگر مسأله ابتدائاً توسط خود علما مطرح می‌شد، بهتر نمی‌بود؟

اعمال مسجد مقدّس جمکران: در روایت فوق از حسن بن مثله جمکرانی از قول صاحب الزمان عج نقل شده است که در این مسجد چهار رکعت نماز خوانده شود. دو رکعت نماز تحیت و دو رکعت نماز صاحب الزمان عج:

نماز تحیّت مسجد: این نماز به مسجد مقدّس جمکران اختصاص ندارد و مستحب است در هر مسجدی خوانده شود. (دو رکعت می باشد و در هر رکعت بعد از حمد 7 مرتبه سوره توحید خوانده می‌شود و ذکر رکوع و سجود 7 بار تکرار می‌شود)

نماز صاحب الزمان عج: نماز صاحب الزمان عج نیز اختصاصی به مسجد مقدس جمکران ندارد و در هر مکانی خوب است که خوانده شود و در مسجد مقدس جمکران که حال و هوای حضرت را در انسان تداعی می‌کند، لذّت بخشتر و دلپذیرتر است. ( دو رکعت می‌باشد که در آن آیه «إیاک نعبد و إیاک نستعین» صد بار تکرار می‌شود و ذکر رکوع و سجود نیز 7 بار تکرار می شوند. بعد از سلام نماز یک مرتبه لاإله إلا الله و تبیحات حضرت زهرا س و یک سجده که در آن 100 صلوات گفته شود. )

سید ابن طاووس= 664ق، می نویسد: صلاة الحجة القائم‏ ع‏ رَکْعَتَیْنِ تَقْرَأُ فِی کُلِّ رَکْعَةٍ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ إِلَى‏ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ‏ ثُمَّ تَقُولُ مِائَةَ مَرَّةٍ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ‏ ثُمَّ تُتِمُّ قِرَاءَةَ الْفَاتِحَةِ وَ تَقْرَأُ بَعْدَهَا الْإِخْلَاصَ مَرَّةً وَاحِدَةً وَ تَدْعُو عَقِیبَهَا فَتَقُولُ اللَّهُمَّ عَظُمَ الْبَلَاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاء... جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، سید ابن طاووس، ص: 281)

قطب الدین راوندی573ق، می نویسد: صَلَاةُ الْمَهْدِیِّ ع‏ رَکْعَتَانِ فِی کُلِّ رَکْعَةٍ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ مِائَةَ مَرَّةٍ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ وَ یُصَلِّی عَلَى النَّبِیِّ ص مِائَةَ مَرَّةٍ بَعْدَ کُلِّ صَلَاةٍ مِنْ هَذِهِ الصَّلَوَاتِ ثُمَّ یَسْأَلُ اللَّهَ حَاجَتَه‏. (الدعوات (للراوندی) / سلوة الحزین، ص: 89)

 

 


اشکالات وارده بر سند مسجد مقدس جمکران

یک روایت جعلی از کتاب «أنوار المشعشعین» برای اثبات قدمت مسجد مقدس جمکران به نقل از کتاب خیالی «مونس الحزین»:

در کتاب غیر معتبر و ضعیف «أنوار المشعشعین» نوشته شیخ محمد علی قمی ( متوفای بعد از 1302ق) آمده است: در «خلاصه البلدان» [نوشته صفی الدین محمد بن محمد بن هاشم حسینی رضوی قمی متوفای بعد از 1179] این حدیث مذکور است از کتاب «مونس الحزین» از تالیفات شیخ صدوق، با اسناد صحیح و معتبر از امیرالمؤ منین علیه السلام که فرمود: و مردم را دعوت کند به حق و همه خلایق از شرق و غرب به آن شهر قصد کنند و اسلام تازه گردد و هر که از خوف اعداء پوشیده اى پسر یمانى در اول ظهور خروج نماید قائم آل محمد از شهرى که آن را قم مى گویند و مخفى باشد بیرون آید وحوش و طیور در مساکن و اوطان خود ایمن بخوابد و چشمه آب حیات از آن شهر ظاهر شود و آبى که هر کس بخورد نمیرد و از آب چشمه ها منفجر شود و از آن موضع رایت حق ظاهر شود و میراث جمله انبیاء بر پشت زمین به آن باشد، اى پسر یمانى این زمین مقدسه است که پاک است از تمام لوثها و از خداى تعالى درخواسته که بهترین خلق خود را ساکن او گرداند و دعایش مستجاب شده و حشر و نشر مردم در این زمین باشد و بر این زمین اساس و بنیاد قصرى عظیم نمایند، بعد از اینکه بناى قصر مجوس بوده باشد و آن قصر از صاحب شهرت ملک روم باشد و از این زمین گوسفند ابراهیم خلیل را آورند و قربان کنند و بر این زمین هزار صنم و بت از اصنام اهل روم بشکنند و بر این زمین اثر نور حق ساطع شود و از این زمین رائحه و بوى مشک شنوند، حق تعالى بیت العتیق را به این شهر فرستد و بناها و آسیابها بر این زمین شود و منازل و مواضع زمینهاى اینجا عالى و گرانبها گردد که چندان زمین که پوست گاوى باشد و رایت وى بر این کوه سفید بزنند، به نزد دهى کهن که در جنب مسجد است و قصرى کهن که قصر مجوس است و آن را جمکران خوانند از زیر یک مناره آن مسجد بیرون آید نزدیک آنجا که آتشخانه گبران بوده و حضرت امام سفطى از زر بسته باشد و بر براق سوار شده و با ملائکه مقرب و حاملان عرش گردش نماید و منطق آدم با او باشد و حلم خلیل الله و حکمت حضرت داود و عصاى موسى و خاتم حضرت سلیمان و تاج طالوت و بر سر آن نوشته است نام هر پیغمبرى و وصى و نام هر مومنى و موحدى .(أنوار المشعشعین ج1 ص 188)

روایت جعلی و ساختگی فوق در هیچ یک از منابع روایی، موجود نمی‌باشد. و سازنده آن دقت نداشته است که روایات متعددی وجود دارد که بیان کرده‌اند: ظهور امام زمان عج از مکه آغاز می‌گردد نه از قم. (الغیبة للنعمانی ص179و 316) (بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏1، ص: 188) (إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏5، ص: 168) و...

اشکال پنجم: در هیچ یک از کتب موجود از شیخ صدوق هیچ نامی از مسجد مقدس جمکران وجود ندارد. و بسیار بعید و غیر باور است چنین حکایتی رخ داده باشد و راوی اول آن شیخ صدوق باشد اما هیچ اثر و نشانه‌ای از آن در بین کتب ایشان موجود نباشد. در کتب شیخ مفید که از شاگردان شیخ صدوق بوده است، نیز اثری از مسجد جمکران و حسن بن مثله و مونس الحزین وجود ندارد. کتب شیخ طوسی نیز که شاگرد با واسطه شیخ صدوق می‌باشد نیز همین گونه می باشد. در هیچ یک از کتب رجالی نیز نامی از حسن بن مثله وجود ندارد و....

اشکال ششم: اگر واقعاً مسجد جمکران در قرن چهارم به دستور امام زمان عج ساخته شده است و اعمال خاصی دارد، پس چرا تا قبل از قرن چهاردهم هیچ اثری از آن در کتب فقهی وجود ندارد، نه در ابواب صلاة نه در أبواب مندوبات، نه در أبواب اعتکاف نه در بیان ذکر مساجد، نه در استفتائات و نه در ذکر اماکن مشرفه، نه در تمثیلات فقهاء و نه در هیچ کجای دیگر. و جالب اینجاست که بعد از محدث نوری متوفای 1320ق، مسجد جمکران به کتب فقهی راه یافت.

از ابتدای غیبت تا قرن 14 در بیش از 600 کتاب فقهی جستجو نمودم و هیچ اثری از مسجد جمکران نبود و اولین کسی که در کتاب فقه خود نام مسجد مقدس جمکران را برده است مرحوم آیة الله سید حسین بروجردی (1380ق) است که سؤال کننده نام قم و جمکران و حکم اقامت در آن دو را پرسیده است و ایشان پاسخ داده اند. (تبیان الصلاة، ج‌2، ص: 45) بعد از ایت الله بروجردی تاکنون بیش از پنجاه بار لفظ جمکران در کتب فقهی و استفتائات از مراجع استعمال شده است.

مطالب فوق به وضوح نشان می‌دهد که مسجد جمکران یا داستان جعلی حسن بن مثله بعد از قرن 12 ساخته شده است.  

اشکال هفتم: در حکایت مسجد جمکران آمده است که این ماجرا برای حسن بن مثله در سال 393 رخ داده است. در حالی که شیخ صدوق در تاریخ 381 وفات نموده است، و چگونه می‌توانسته این حکایت که 12 سال بعد از وفات او اتفاق افتاده است را در کتاب «مونس الحزین» ذکر کند! محدث نوری می نویسد: « قُلْتُ الظَّاهِرُ أَنَّهُ کَانَ فِی الْأَصْلِ سَبْعِینَ فَحُرِّفَ وَ کُتِبَ تِسْعِینَ لِتَأَخُّرِ التَّارِیخِ عَنْ مَوْتِ الصَّدُوقِ. (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوری، ج‏3، ص: 447)

علاوه بر اینکه تمام اخباری که در کتاب «تاریخ قم» به ثبت رسیده است وقایعی است که تا سال 378 ق بوقوع پیوسته است فلذا ذکر شدن حکایت حسن بن مثله که در تاریخ 393 بوقوع پیوسته در این کتاب محال می‌باشد. مصنف «تاریخ قم» می‌نویسد: باب یازدهم- در ذکر تواریخ سنین ولات و حکّام قم و جریب‏ها و خراج و مسافت آن، در سال شهر و کوره گردانیدن و آن سنه تسع و ثمانین هجریّه است تا آخر سنه ثمان و سبعین و ثلثمائة و ذکر نامها و بعضى از اخبار و عدد ایشان و آن دویست و یک شخص‏اند و این باب مشتمل است بر یک فصل، باب دوازدهم در ذکر اسامى قضاة بقم و بعضى از اخبار ایشان و بچه سبب خلفا قضاة را بقم نفرستادند تا بوقت خلافت مکتفى و ذکر نامهاى مردانى از عرب که عرب ایشان را اختیار کردند از براى حکومت و قضاء بتراضى ایشان تا آنگاه که مکتفى دیگر باره رسم تولیت قضاة بقم معیّن کرد و قضاة را بقم فرستاد و این باب مشتملست بر یک فصل، باب سیزدهم- در ذکر سنن خلفا و وزرا و حوادث مورّخه بقم و دیگر شهرهاى اسلام بعد از ابتدا بذکر مولد رسول خدا صلى الله علیه و سلّم و تمامى اخبار او از روز مبعث او تا روز هجرت و دیگر تواریخ گزیده از سال هجرت تا آخر سنه ثمان و سبعین و ثلثمائة و این باب مشتملست بر یک فصل، ( تاریخ قم‏،نویسنده: حسن بن محمد بن حسن قمى (بعد از 378ق) / ترجمه: حسن بن على بن عبد الملک قمى‏، (قرن نهم) ص )

اشکال هشتم: اگر این روایت واقعاً وجود می‌داشت، و از مرحوم صدوق نقل شده بود، طبعاَ می‌بایست در کتاب «کمال الدین» نوشته شیخ صدوق، که مربوط به زندگی حضرت مهدی(عج) است، مذکور می‌شد، در حالی که در این کتاب چنین مطلبی به میان نیامده است و یا لااقل در یکی دیگر از کتب مرحوم صدوق ذکر می شد یا لا اقل در یکی از کتب روایی مابین قرن 4 تا قرن 14 ذکر می‌شد اما این روایت در هیچ یک از کتب روایی قبل از محدث نوری ذکر نشده است حتی علامه مجلسی نیز آنرا در بحار الأنوار ذکر نکرده است. علامه مجلسی با وجود اینکه چندین خبر را از ترجمه تاریخ قم ذکر نموده اما هیچ اشاره‌ای به این حکایت مهم ننموده است.

محدث نوری در جنة المأوی از علامه مجلسی نقل کرده است که: قال العلامة المجلسی فی أول البحار إنه کتاب معتبر و لکن لم یتیسر لنا أصله و ما بأیدینا إنما هو ترجمته‏.

اشکال نهم: مرحوم محدّث نوری که ناقل آخر این حکایت می‌باشد، فردی خوش‌بین و زودباور بوده است که در مستدرک الوسائل خود بسیاری از روایات جعلی را وارد نموده است.

یکی از شاگردان عارف کامل حضرت آیت الله شیخ عزیز خوشوقت= وقتی یک روایت از مستدرک الوسائل را برای ایشان می‌خوانند، ایشان می‌فرمایند چرا مستدرک مطالعه می‌کنید، حاجی نوری هر چه روایت ضعیف می‌باشد را در آن وارد نموده است.

روزى به عارف بزرگ سید عبدالکریم کشمیری= از شاگردان سید علی آقا قاضی= گفته شده که کتاب‏هایى نوشته شده است در ارتباط به اینکه عده‏اى حضرت امام زمان (عج) را به معاینه دیده‏اند، از جمله کتاب نجم‏الثاقب. آیا همه، خودِ حضرت را دیده‏اند؟ و به معاینه بوده است؟ فرمودند: صاحب کتاب در این قسمت (به زودباورى) معرکه بوده است که همه اینها را (به معاینه) نقل کرده است!! (صحبت جانان ص143 و 144)

اشکال دهم: در روایت حسن بن مثله آمده است : « و فزون از شصت مرد بر این زمین، برگرد او نماز مى‏کنند». یعنی در گرداگرد امام زمان بیش از شصت نفر در حال نماز خواندن بودند، در حالی که در روایت صحیحه آمده است که همراهان امام زمان عج در زمان غیبت، سی نفر هستند. محمد بن یعقوب کلینی در کتاب شریف کافی می‌نویسد: امام صادق , فرمودند: صاحب الأمر ناگزیر غیبت خواهد کرد و در این غیبت ناگزیر به عزلت و گوشه نشینی خواهد رفت و مدینه طیبه خوب شهری است و بواسطه 30 نفر همراهی که دارد وحشتی در کار نیست.  عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ وَ لَا بُدَّ لَهُ فِی غَیْبَتِهِ مِنْ عُزْلَةٍ وَ نِعْمَ الْمَنْزِلُ طَیْبَةُ «2» وَ مَا بِثَلَاثِینَ‏ مِنْ‏ وَحْشَةٍ. (الکافیج‏1، ص: 340)

اشکال یازدهم: سازنده این روایت دقت نداشته است که روستای «اردهال» در زمان قدیم با نام «ور اردهار» استعمال می‌شده است و در قرون اخیره به نام اردهال شهرت پیدا کرده است. اگر جاعل این روایت این مسأله تاریخی را می دانست در داستان ساختگی خود به جای استفاده از «اردهال» از لفظ قدیمی «ور اردهار» استفاده می‌نمود. نویسنده «تاریخ قم» در چند قسمت از کتاب، از روستای «ور اردهار» یاد کرده است اما هیچگاه لفظ «اردهال» را بکار نبرده است. چند نمونه از این استعمالات بدین شرحند:

در صفحه 58 می نویسد: «رساتیق [روستاهای] قم بیست و یک‏اند، و ضیعتهاى‏ [زمینهای زراعتی] آن نهصد دیه است، از آن جمله: لنجرود: بیست و هفت دیه است. رودابان: چهل و هفت دیه...... وراردهار: هفده دیه.

در صفحه 59 می نویسد: و از ناحیت اصفاهان:- بجز از نوبت اوّل- رستاق قاسان، رستاق وراردهار، رستاق اصفاهان، و پس از مدّتى هر چه از ثیمرتین‏ با حوز خود کرفته بودند، باصفاهان نقل کردند».

در صفحه 97 می نویسد: هم او گوید که حدیث کرد مرا احمد بن خزرج بن سعد از برادر خود موسى بن خزرج که او گفت من شنیدم از ابى الحسن الرضا علیه السّلام که او مرا گفت روزى از روزها موضعى که آنرا ورِاردهار گویند میدانى و میشناسى گفتم بلى مرا در آن موضع دو ضیعه است ابو الحسن الرضا گفت بدان ملازم باش و متمسّک شو و فرمود سه نوبت که نعم الموضعُ ورِاردهار یعنى نیک موضعیست ورِاردهار.

در صفحه 100 می نویسد: امیر المؤمنین على , در خطبه که از بصره بیرون آمده است و آنرا در آن حالت خوانده بعد از واقع شدن جنگ جمل در ذکر حربها و جنگها در آن خطبه یاد کرده است که حسنى صاحب طبرستان خروج کند با کثرتى و غلبه و انبوهى از سواران و پیادگان و تا به نیشابور بیاید و آنرا فتح کند و اموال آن قسمت نماید و پس از آنجا بجانب اصفهان توجه نماید و آید تا بقم و زود باشد که او را با اهل قم واقعه عظیم دست دهد که در آن واقعه خلقى بسیار کشته شوند و هلاکت و شکست بر اهل قم بود پس اهل قم پشت بر کنندو هزیمت نمایند پس فرزندان و زنان ایشان را ببرده ببرند و منزلهاى ایشان غارت کنند و سراهاى ایشان را خراب گردانند و مردم قم پناه دهند با کوهى که آنرا ورِاردهار گویند و حسنى چهل روز بشهر ایشان بباشد و از ایشان بیست مرد را بکشد و دو مرد از ایشان بر کرج بر دار کند مضى هذا.

در صفحه 133 می نویسد:جمله مال مساحت بشر بن فرج و مساحت ضیمرى باسم رستاقها بر وجهى که دفتر جملة القرى و دفاتر رستاقهاى قائمه در دیوان بدان ناطق است و درین زمانه اعتماد بر آن است:.... ورِاردهار: چهل و پنج هزار و هفتصد و نود و چهار درهم و دانقى، تیمره: پنجاه و هفت هزار و پانصد و نود و نه درهم‏

با توجه به یازده اشکال جدّی فوق، به وضوح روشن می‌شود که قطعاً و بدون هیچ شک و شبهه‌ای، روایت مسجد مقدس جمکران جعلی است. اما چنانچه گفته شد ارزشمندی این مسجد مقدّس، همچنان پابرجاست هم به خاطر مسجد بودن و هم به خاطر اینکه در این مسجد یاد حضرت بقیّة‌الله روحی لتراب مقدمه الفداء، برای انسان زنده می‌شود و عده‌ای از صالحان در این مسجد به شرف حضور حضرت رسیده‌اند و أولیاء الله نیز در این مسجد حاضر می‌شده‌اند. علاوه بر اینکه مکانهایی که در آن عبادت کثیره رخ داده است، دارای حال و هوای معنوی خاصّی می‌باشد. بنای نگارنده حقیر نیز بر این است که حداقل هفته‌ای یکبار در صورت وجود توفیق، در این مسجد مقدّس حضور یابد.

مرجع تقلید فقیدآیت الله گلپایگانی: ما رأیکم فی الروایات الواردة فی حق مسجد جمکران؟.بسمه تعالى: لا بأس بالاعتماد على هذه الروایات، و الله العالم. (إرشاد السائل، محمد رضا موسوی گلپایگانی 1414ق) نظر شما درباره روایات وارده درباره مسجد جمکران چیست: باسمه تعالی: اشکالی وجود ندارد که به آنها اعتماد شود اما خداوند عالم است. (عبارت «والله العالم» هنگام شکّ بکار می رود)

مرجع تقلید آیت الله سیستانی: برخی از علما (همچون مرحوم آیت الله حقی و یا آیت الله سیستانی) معتقدند تقدس جمکران، تنها بخاطر مسجد بودن آن است نه انتساب آن به حضرت صاحب الزمان(روحی فداه) http://abasalehe.mihanblog.com/post/

مرجع تقلید فقید آیت الله فاضل لنکرانی:از دو نفر از مسؤولین دفتر ایشان شنیدم که آیت الله فاضل نیز روایت مسجد مقدس جمکران را قبول نداشتند و همچنین از یکی از ایشان شنیدم که حتی حضرت امام ره نیز چنین بودند و حتی یکبار که به مسجد جمکران رفته بودند، هر چه به ایشان اصرار کردند که دو رکعت نماز تحیّت در این مسجد بخوانند، نپذیرفتند. نظر آیت الله مشکینی نیز چنین بوده است.


اشکالات مطرح شده بر سند مسجد مقدس جمکران

 

اشکال دوم: محدث نوری در جنة المأوی می نویسد که روایت جمکران را از مجموعه‌ای که نوشته سید نعمت الله جزائری بوده‌، بدست آورده است در حالی که نویسنده آن مجموعه «سید نعمت الله جزائری» نبوده است بلکه أبو الشرف محمد مهدى بن على نقى بن نعمت اللّه حسینىقمى بوده است. محقق و پژوهشگر تاریخ جناب حجت الاسلام محمد رضا انصاری قمی در تحقیقی که درباره کتاب «تاریخ قم» انجام داده‌اند می نویسند: این داستان [داستان مسجد جمکران] نخستین بار در بیاضى [کتابچه‌ای] که در آن، 10 رساله فلسفى و عرفانى و تاریخى نوشته شده، آمده است، بیاض [کتابچه] از آنِ أبو الشرف محمد مهدى بن على نقى بن نعمت اللّه حسینىقمى متخلص به «توحید»، خطیب و واعظ قم، زنده در سال 1116 هجرى، از فضلاء قم در اوائل قرن یازدهم هجرى و از شاگردان‏ قاضى سعید قمى و معاصر علامه مجلسى رحمه اللّه. او در پایان این بیاض حکایت بناء مسجد جمکران قم را در 4 صفحه به نقل از کتاب «مؤنس الحزین فی معرفة الدین و الیقین» من مصنفات أبى جعفر محمد بن بابویه قمى آورده است، و بیش از دو قرن بعد حاجى نورى رحمه اللّه عین نوشتار 4 صفحه سابق الذکر را نخست در کتاب کلمة طیبه (ص 457- 460 چاپ اسلامیه)، و از آنجا با اندک تغییرى در کتاب نجم الثاقب (ص 155- 157 چاپ 1329 تهران) آورده است، (کتاب‏شناسى آثار مربوط به قم: ص 63)، و جالب آنکه حاجى نورى این واقعه را به اشتباه به محدّث مشهور «سید نعمت اللّه جزائرى» منتسب نموده. ( تاریخ قم‏،نویسنده: حسن بن محمد بن حسن قمى (قرن4) / ترجمه: حسن بن على بن عبد الملک قمى‏، محقق / مصحح: محمد رضا انصارى قمى‏، ناشر: کتابخانه بزرگ آیت الله العظمى مرعشى نجفى‏،سال چاپ: 1385 ش‏)

تألیفات محدّث جزائری: لازم به ذکر است که مرحوم سید محسن أمین در کتاب ارزشمند أعیان الشیعه ج‏10ص 226 و 227 تمام تألیفات سید نعمت الله جزائری را که 26 عدد می‌باشند را ذکر نموده است و در بین این تألیفات اصلاً چنین مجموعه‌ای که محدث نوری آنرا ادعا نموده است، وجود ندارد! مرحوم شیخ حرّ عاملی در کتاب «أمل‏الآمل» ج‏2، ص: 336 و آیت الله سبحانی در کتاب «موسوعةطبقات‏الفقهاء» ج‏12، ص: 421 ، تألیفات محدّث جزائری را ذکر کرده اند اما هیچ اشاره‌ای به مجموعه ادعائی محدث نوری نکرده‌اند. 

علام? مجلسى (1110ق) براى نوشتن دائرة المعارف بزرگ خود یعنی بحار الأنوار با تشکیل گروهى 5 نفره، که سید نعمت الله جزائرى (1112ق) هم یکى از آنان بود، کار تألیف بحار الأنوار را شروع کرد. سید نعمت الله جزائری علاوه بر مشارکت در تألیف بحار، از جمله همراهان علامه مجلسى در تألیف مرآة العقول نیز بود. از جمله فعالیت‌هاى او در اصفهان جمع‌آورى بیش از 4000 جلد کتاب بود که تعدادى از آنها را خودش استنساخ کرده بود. با این تفاصیل منطقی و قابل باور نمی‌باشد که روایتی به این مهمّی در دست محدّث جزائری باشد و علامه مجلسی از آن بی اطلاع باشد در حالی که تاریخ وفات این دو عالم تنها دو سال با یکدیگر فرق دارد.

روایت جمکران در بحارالأنوار وجود ندارد: لازم به ذکر است که ناشرین معاصر، هنگام چاپ جلد 53 بحار الأنوار علامه مجلسی، کتاب «جنة المأوی» محدث نوری را که 210 سال بعد از علامه مجلسی می زیسته است را به آن الحاق نموده‌اند فلذا، توهم نشود که روایت حسن بن مثله در بحار الأنوار موجود است. ناشرین بحار الأنوار برای دفع اشتباه نوشته اند: جنة المأوى فی ذکر من فاز بلقاء الحجة ع أو معجزته فی الغیبة الکبرى لمؤلفه العلامة الحاج میرزا حسین النوری قدس سره النوری‏ (بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏53، ص: 199)

اشکال سوم:حکایت «حسن بن مثله» به هیچ وجه در کتاب «تاریخ قم» وجود ندارد.

توضیح: نسخه اصلی کتاب «تاریخ قم» اکنون موجود نمی باشد. نه علامه مجلسی و نه محدث نوری هیچکدام به این نسخه دست نیافته‌اند. آنچه اکنون موجود است تنها ترجمه 5 باب از 20 باب آن می‌باشد که توسط.حسن بن على بن عبد الملک قمى‏ در سال 805 و 806 ترجمه شده است. اگر حکایت مسجد جمکران در کتاب «تاریخ قم» موجود می‌بود، باید در این 5 باب ذکر می‌شد زیرا باب مخصوص به ذکر مساجد در باب اول می‌باشد و بابهای بعدی ربطی به مساجد ندارند. در این 5 باب موجود فقط چنین آمده است: .

در صفحه 15 آمده است:باب اول- در ذکر قم و سبب نام نهادن قم بدین نام بعد از نام نهادن او بفارسى و ذکر قدیم امر قم و حدیث آن و صورت فتح ناحیت آن و انتهاء حدود آن و مسافت اقطار آن و ذکر طول و عرض و برج طالع آن و عدد راهها و دروازها و میدانها و مسجدها و حمّامات آن و سبب جدا کردن آن از اصبهان و وقت شهر ساختن آن و آنچ در بقعه و خطّه قم داخل است و بدان تعلّق دارد از ضیاعها و نامهاى آن و ذکر با روى کهنه و نو و ذکر اوّل مسجدى که بقم بنا نهادند و منبر را در آن نصب کردند تا آنگاه که مسجد جامع بدان بنا نهادند و منبر بدان نقل کردند.....

در صفحه 27 آمده است: ذکر مساجد قم‏   در اصل بیاض است‏    (نویسنده در اینجا فقط تیتر را نوشته اما توضیحی درباره مساجد قم نداده فلذا مترجم می‌نویسد: در نسخه اصلی، این صفحه سفید بوده است)

در صفحه 37 می‌نویسد:ذکر مسجد جامع و منبر بقم‏    چنین گویند که چون عبد الله بن سعد اشعرى بقم فرود آمد در قم بغایت زاهد و عابد بود و راغب آن بود که بقزوین رود زیرا که نمیخواست که نماز در سراهاى مجوس بگزارد و همه روز حدیث میکرد و سخن میگفت که من ازینجا رحلت میکنم پس برادرش احوص او را گفت که این مکان هم ثغرى [مرز بین مسلمین و کفار] است که دیلم بدان متوجه میشوند و زحمت میدهند در هر سالى اگر غرض ترا آنست که بثغر قزوین روى تا دفع کفار و مخالفان کنى و اجر و ثواب حاصل کنى اینجا نیز دیلم مى‏آیند پس اینجا مقام کن تا من از براى تو مسجدى بنا نهم تا تو در آن نماز بگزارى پس از آن احوص از براى برادرش عبد الله مسجد عتیق بدزپل بنا نهاد و پیشتر از آن آن موضع آتشکده بود آنرا خراب کرد و بر جاى آن مسجد بنا نهاد....

در صفحه 38 می‌نویسد:گویند که مسجدى که معروفست بسعد آبادى در بازار قم نماز جمعه برسم مسجد جامع مدّتى در آن میگزاردند و هم گویند که اوّل مسجدى که بدین ناحیت بنا نهادند پیش از آمدن عرب بدین ناحیت مسجد قریه جمکران بود و مردى از اهل اسلام نام او خطاب بن اسدى که بدین ناحیت افتاده بود آنرا بنا کرده بود و در آن تنها نماز میگزارده و چون مختار بن ابى عبیده ثقفى بکوفه خروج کرد و طلب قصاص خون حسین بن على علیهما السّلام مینمود کشندگان حسین بن على ازو بگریختند و در میان ایشان بنى اسد بودند از قوم غاضریّه و بدین جانب افتادند و بنزدیک این مرد و پیش او اقامت کردند و ببودند پس چون حجاج بن یوسف بر عراقین والى شد سعید بن جبیر که از جمله موالى بنى اسد بود از حجاج بگریخت و قصد این ناحیت کرد و بواسطه محبّتى که او را با بنى اسد بود بنزدیک این طایفه اسدیّه که بجمکران بودند نزول کرد و شش ماه اینجا بماند و چون خبر او بامیر قاسان و اصفهان رسید و بدانست که او از حجاج گریخته است و حجاج طالب اوست او را بگرفت و بنزدیک حجاج فرستاد و حجاج او را بکشت، و گویند که سعید از قم بناحیت آذربیجان رفت و از آنجا بمکّه باز گردید و پناه بمکّه برد پس او را بگرفتند و بحجاج فرستادند تا حجاج او را بکشت، (تاریخ‏قم،ص:38)

از عبارت فوق بر میآید که مسجدی را که در «تاریخ قم» به آن اشاره شده است و در جمکران بنا شده توسط «خطاب بن اسدی» بنا شده است نه «حسن بن مثله جمکرانی» بدستور حضرت ولیعصر عج.خلاصه اینکه ماجرایی را که محدث نوری از «تاریخ قم» نقل کرده، در این کتاب وجود ندارد.

 

برخی ادعا کرده اند شاید حدیث جمکران در ابواب دیگر کتاب، که اکنون در دست ما نیست وجود داشته است[1]، در جواب ایشان عرض می شود که ابواب دیگر این کتاب ربطی به مساجد ندارند، ابواب غیر موجوده، یعنی باب ششم تا بیستم، با توجه به فهرستی که خودِ مصنف «تاریخ قم» در ابتدای کتاب آورده بدین شرحند: باب ششم: شرح انساب عرب باب هفتم: ذکر اخبار عرب که بقم متوطّن شدند باب هشتم- در ذکر حوادث و واقعهاى مشهوره که در میان این جماعت عرب واقع آمده‏اند. باب نهم- در ذکر جماعتى از عرب و عجم از خلفا و سایر سلاطین که بقم والى و حاکم و صاحب مرتبه بودند. باب دهم- در ذکر وقت ظهور اسلام بقم باب یازدهم- در ذکر تواریخ سنین ولات و حکّام قم و جریب‏ها و خراج و مسافت آن، در سال شهر و کوره گردانیدن و آن سنه تسع و ثمانین هجریّه است تا آخر سنه ثمان و سبعین و ثلثمائة. باب دوازدهم در ذکر اسامى قضاة بقم و بعضى از اخبار ایشان. باب سیزدهم- در ذکر سنن خلفا و وزرا و حوادث مورّخه بقم. باب چهاردهم- در ذکر ضیاع و حصص سلطان بقم و آوه. باب پانزدهم- در ذکر ضیاع و حصص موقوفه بقم. باب شانزدهم- در ذکر اسامى بعضى از علماى قم. باب هفدهم- در ذکر اسامى بعضى از ادبا و کتّاب. باب هیجدهم- در ذکر بعضى از شعرا که مدح اهل قم گفته‏اند. باب نوزدهم- در ذکر یهودیان و مجوسیان بقم. بیستم- در ذکر بعضى از خاصّهاى قم و ذکر بعضى از عجایب دنیا و عمرهاى‏ پیغمبران علیهم السّلام و عدد ایشان.

 

اشکال چهارم:محدث نوری ادعا کرده است که روایت جمکران در تاریخ قم نقل شده و او از کتاب «مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین» نوشته مرحوم صدوق نقل کرده است در حالی که مرحوم شیخ صدوق قطعاً کتابی با نام «مونس الحزین» نداشته‌اند. و خودِ محدث نوری می‌نویسد: وَ لَمْ أَجِدِ الْکِتَابَ فِی فِهْرِسِ کُتُبِهِ‏. (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوری، ج‏3، ص: 447)

 مجموع کتب شیخ صدوق که توسط نجاشی و ابن شهر آشوب و شیخ طوسی فهرست شده‌اند 230 کتاب می‌باشند که «مونس الحزین» در بین آنها نمی‌باشد. و در بین کتابهای موجود از شیخ صدوق هیچ اشاره‌ یا ارجاعی به کتاب «مونس الحزین» نشده است. اما کتابهای باقی مانده از شیخ صدوق بدین شرحند: 1- الهدایة فی الأصول و الفروع (فقه) 2- من لا یحضره الفقیه (فقه روایی) – 3- المقنع (فقه) 4- معانی الاخبار (گوناگون) 5-  مصادقة الإخوان (اخلاق ) -6-  کمال الدین و تمام النعمة (امام مهدى عج ) 7-  فضائل الشیعة (فضائل شیعیان )-  8-فضائل الأشهر الثلاثة ( ادعیه و زیارات )- 9-عیون أخبار الرضا علیه السلام (گوناگون ) 10-علل الشرائع (گوناگون) 11- صفات الشیعة (ویژگیهاى شیعیان ) 12- الخصال (اخلاق ) 13-ثواب الأعمال و عقاب الأعمال(اخلاق )- 14-التوحید للصدوق (کلام ) 15-  أمالی الصدوق (گوناگون) 16-اعتقادات الإمامیة (کلام )

توجیهات مدافعین روایت مسجد جمکران:متاسفانه یکی از نویسندگان معاصر برای اثبات روایت فوق، تأویلات و توجیهاتی را مرتکب شده است که از خانه عنکبوت سست تر می‌باشد و متاسفانه شبیه به داستان سرائی و خیال پردازی است. اگر خدای ناکرده، این نحوه توجیه‌گری و سندبافی وارد علوم دینیه شود، علاوه بر اینکه سنگ روی سنگ بند نمی‌شود، اساس شریعت بر باد خواهد رفت. این نویسنده بزرگوار در جواب اینکه شیخ صدوق کتابی با نام «مونس الحزین» ندارد، ادعا می کند: اگر چه شیخ صدوق (381ق) کتابی با این نام ندارد اما ابن فتال نیشابوری(508ق) کتابی با این نام دارد!

ایشان در جواب اینکه پس چرا مؤلف «تاریخ قم» آنرا به ابن بابویه نسبت داده ادعا میکند: احتمالاً به جای محمد فتّال نیشابوری (508ق) اشتباهاً نوشته است أبی جعفر محمد بن بابویه القمی (381) !

ایشان در جواب این اشکال که محمد بن فتال متوفای سال 508ق، می‌باشد در حالی که تاریخِ نقلِ حکایت، 393ق می‌باشد، ادعا می‌کنند: چنین به نظر می‌رسد که جریان مسجد جمکران به نقل از کتاب مونس الحزین فتال در حاشیه کتاب «تاریخ قم» نوشته شده بوده است و به مرور زمان، اشتباهاً در متن کتاب، داخل شده و به ناچار به محمد بن بابویه تبدیل گردیده است!

عین عبارات این نویسنده محترم بدین شرح است: مونس الحزین از مؤلفات محدث خبیر محمد فتال نیشابوری است که در قرن ششم می زیسته است و نسبت آن به صدوق اشتباه است. و اما وجه نقل آن از کتاب تاریخ قم: چنین به نظر می‌رسد که جریان مسجد جمکران از کتاب مونس الحزین فتّال در حاشیه بعضی نسخ تاریخ قم مرقوم بوده است و به مرور زمان به اشتباه در متن کتاب داخل و به ناچار به محمد بن بابویه تبدیل گردیده است.مؤلف کتاب مونس الحزین آنرا از مرحوم صدوق نقل کرده باشد، بنا بر این در لفظ محمد بن بابویه تحریفی واقع نشدهاست. بر این اساس، اکثر ایرادها خود به خود منتفی می‌گردد و حدیث مسجد جمکران، مانند سایر اخبار مرسله محتمل الصدق، مصداق بارز قاعده تسامح در ادله سنن بوده و انجام اعمال آن به قصد رجاء بلا اشکال است. دستیابی به اینکه کتاب مونس الحزین از تألیفات فتال نیشابوری است، با این که بزرگان فن چون صاحب الذریعة به آن برخورد نکرده‌اند، از برکات مسجد جمکران است که در اثر توسّل، به حضرت صاحب الأمر نصیبم شد. (آینه اسرار، حسین کریمی قمیص29 و 30، انتشارات مسجد مقدس جمکران)

نویسنده محترم و عزیز این را نمی‌دانسته‌اندکه کتاب «مونس الحزین» فتال نیشابوری قرن‌هاست که از بین رفته است و تنها اثر موجود از آن در تمام کتب روایی، تاریخی، فقهی یک نقل قول از ابن شهر آشوب است که در کتاب مناقب خود ذکر کرده است و آن این است: مُحَمَّدٌ الْفَتَّالُ النَّیْسَابُورِیُّ فِی مُونِسِ الْحَزِینِ بِالْإِسْنَادِ عَنْ عِیسَى بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّادِقِ ع (المناقب، ابن شهرآشوب ،ج‏4،ص:9 ) علاوه بر اینکه کتاب ابن فتال، «مونس الحزین» است اما کتاب ادعا شده «مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین» میباشد.

متأسفانه مرحوم آغابزرگ تهرانی به نقل محدث نوری اعتماد کرده و این کتاب را در کتب مرحوم صدوق اضافه نموده و نوشته است: 8986: مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین‏: للشیخ أبی جعفر محمد بن بابویه القمی، کما ینقل عنه الشیخ حسن بن محمد بن الحسن القمی فی کتابه" تاریخ قم" ناسبا له إلى الصدوق قضیة بناء مسجد جمکران‏. (الذریعةإلى‏تصانیف‏الشیعة، ج‏23، ص: 282)

 



[1] حسین کریمی قمی، آینه اسرار، ص28، انتشارات مسجد مقدس جمکران

 


ادله منکرین رقیه بنت الحسین ع

چنانچه در یادداشتهای قبلی ذکر شد اکثر مدققین و محققین تاریخی وجود حضرت رقیه را قبول ندارند و او را یکی از تحریفات عاشورا می دانند.

اما منبریها و روضه خوانان که الفت و دلبستگی با این تحریف پیدا کرده اند می کوشند تا از لابلای مقاتل تحریف شده ادله ای را برای وجود حضرت رقیه بیابند.

دلیل سوم برای اثبات رقیه: هنگامی که امام حسین ع با اهل حرم وداع کرد و در حال رفتن به سوی دشمن بود دختری سه ساله جلوی پای اسب را گرفت و او همان حضرت رقیه می باشد.

جواب به دلیل سوم: داستان فوق صد در صد جعلی است و در هیچ یک از مقاتل منبع و معتبر ذکر نشده است و تنها در مقاتل تحریف شده که در دوره قاجار نوشته شده است موجود می باشد. فلذا مرحوم شهید مطهری نیز این داستان را در حماسه حسینی ذکر و آنرا از جعلیات عاشورا دانسته است.

مرحوم شهید مطهری هنگام بیان تحریفات عاشورا در ص 595 از جلد دوم حماسه حسینی می نویسد:

از آن جمله است اینکه حضرت دید اسب حرکت نمی کند، هر چه نهیب می زند اسب نمی رود، یکمرتبه می بیند طفلی خودش را روی سم اسب انداخته است.

 

 

دلیل چهارم برای اثبات رقیه:  در برخی مقاتل امده که هلال بن نافع نقل کرده است که امام حسین ع هنگام وداع با دختر سه ساله اش مواجه می شود که از او آب می خواهد.

 

جواب به دلیل چهارم: داستان فوق صد در صد جعلی و ساختگی است و در هیچ یک از مقاتل و منابع منبع ذکر نشده است. داستان فوق در قرون اخیر توسط روضه خوانها تولید شده است.


انکار وجود حضرت رقیه توسط شهید مطهری ره

 

انکار وجود حضرت رقیه توسط علمای بزرگ تاریخ

شهید مطهری در حماسه حسینی داستان حضرت رقیه و وجود او را از تحریفات عاشورا دانسته است و در یادداشتهای خود نوشته است:
از طفل امام حسین به نام رقیه که در شام مرده و بعد برایش ضریح ساخته اند اخیراً به هم بافته اند. (یادداشتها ج 2 ص 80)


ایشان در حماسه حسینی نیز در بیان تحریفات عاشورا می نویسند:
داستان طفلی از ابی عبدالله که در شام از دنیا رفت و بهانه پدر می گرفت و سر پدر را آوردند و همان جا وفات کرد. ( حماسه حسینی، شهید مطهری، ج 2 ص 585 و 586)

توضیح:
آیا می دانید اصلاً حضرت  امام حسین علیه اسلام دختری سه ساله با نام رقیه یا غیر رقیه نداشته اند. و هیچ یک از مقاتل منبع هنگام ذکر دختران امام حسین از چنین دختری نام نبرده اند و هنگامی که وقایع شام را بازگو می کنند، اثری از ماجرای خرابه و آوردن سر پدر برای دختر در آنها به چشم نمی خورد و این داستان اولین بار حدود هفت قرن بعد از ماجرای کربلا توسط یک سنی به نام مأمونی در کتاب الحاویه وارد تاریخ شد. تمام این داستان 6 خط می باشد که با یک دروغ آشکار آغاز شده است. مامونی نوشته که مادران و زنان ، شهید شدن شهدا را تا شام از فرزندانشان مخفی کرده بودند به کودکان گفته بودند که پدران شما به سفر رفته اند و باز می گردند! این در حالی است که تمام کودکان شهادت پدران خود را دیدند و سرهای مطهر آنها را بر بالای نیزه ها مشاهده کردند. تنها داستانی که برای امام حسین ع یک دختر سه چهار ساله  معرفی نموده است، همین داستان 6 خطه می باشد که در هیچ یک از مقاتل نظیر ارشاد شیخ مفید و لهوف سید بن طاووس و تاریخ طبری و مقاتل الطالبیین و مقتل بحار الأنوار علامه مجلسی و دلائل الامامه طبری و اعلام الوری طبرسی و مقتل الحسین خوارزمی و مناقب ابن شهر آشوب و مناقب الطاهرین عماد الدین طربی و..... اثری از این ماجرا وجود ندارد .


لازم به ذکر است که تمام روضه هایی که هم اکنون برای حضرت رقیه خوانده می شود تنها در مقاتلی ذکر شده که بعد از قرن دهم نوشته شده اند و تحریفات مفصلی در آنها اتفاق افتاده است فلذا شهید مطهری در حماسه حسینی داستان حضرت رقیه و وجود او را از تحریفات عاشورا دانسته است و در یادداشتهای خود نوشته است:
از طفل امام حسین به نام رقیه که در شام مرده و بعد برایش ضریح ساخته اند اخیراً به هم بافته اند. (یادداشتها ج 2 ص 80)
ایشان در حماسه حسینی نیز در بیان تحریفات عاشورا می نویسند:
داستان طفلی از ابی عبدالله که در شام از دنیا رفت و بهانه پدر می گرفت و سر پدر را آوردند و همان جا وفات کرد. ( حماسه حسینی، شهید مطهری، ج 2 ص 585 و 586)
از معاصرین تاریخی نیز افراد بسیاری وجود حضرت رقیه را قبول ندارند یا در آن تشکیک کرده اند مانند: آیت الله ری شهری دام ظله ( دانشنامه امام حسین ع ج1 ص 382 به  بعد حدود 20 صفحه)
استاد بزرگ تاریخ مهدی پیشوایی در مقتل جامع سید الشهداء ، در ابتدای مقتل تصریح می کند که مطالبی که در مقاتل متأخرین آمده و در کتب قدما یافت نمی شود، صحیح نمی باشند. ایشان هنگام ذکر ماجرای حضرت رقیه می نویسند که در مقاتل متاخرین این داستان ذکر شده است. همچنین ایشان هنگام ذکر دختران و زنان حاضر در کربلا هیچ نامی از رقیه بنت الحسین ع نمی برند.
دانشمند بزرگ تاریخ علامه عسگری نیز در مقتل خود هیچ ذکر از رقیه و خرابه و ... ندارند.
مرحوم شیخ عباس قمی نیز در منتهی الامال ج1 ص 458 دختران امام حسین ع را منحصر در دو دختر می دانند: 1- سکینه که همسر عبدالله بن حسن ع بود و فاطمه صفری که همسر حسن مثنی بود و در سال 117 قمری در مدینه وفات یافت.
سید محسن أمین در أعیان الشیعه  ج7 ص 43 در قبر منسوب به حضرت رقیه تشکیک کرده است.
آیة الله مرعشی نجفی نیز در باره ماجرای حضرت رقیه تشکیک کرده و گفته: ولکن فی نفسی شیء. ( شخصیت حسین قبل از عاشورا ص 457)
علامه سید عبدالرزاق مقرم نیز در مقتل مقرّم هیچ ذکری از حضرت رقیه و روضه های منسوب به ایشان نکرده است.
مورخ برجسته استاد عزیز الله عطاردی نیز وجود حضرت رقیه سه ساله بنت الحسین را قبول ندارد و قبر موجود را منسوب به رقیه بنت علی ع می داند.
شیخ فارس تبریزیان (حسون) که متن لهوف را به خوبی تحقیق کرده است در پاورقی می نویسد که مورخین چنین دختری را به ثبت نرسانده اند. ( لهوف ص 141 تحقیق شیخ حسون)
استاد بزرگ تاریخ رسول جعفریان در کتاب « اخبار و احادیث و حکایات در فضائل اهل بیت ع» می نویسند که  در کامل بهائی اخبار تازه شگفت دارد که تحقیق جدی می طلبد برای نمونه وی برای نخستین بار از دختر  کوچک امام حسین ع یاد کرده که در شام با دیدن سر پدر درگذشته است.
عارف بالله و سالک الی الله حضرت آیت الله خوشوقت نیز در محرم سال گذشته در برنامه ای تلویزیونی که در شبکه یک سیما پخش شد در جواب سوالی فرمودند: امام حسین ع چنین دختری نداشته اند.
پژوهشگر بزرگ تاریخ استاد محمد هادی یوسفی غروی نیز در کتاب تاریخی خود به نام «موسوعة التاریخ الاسلامی» وجود چنین دختری را انکار نموده اند و قبر موجود را برای رقیه بنت علی (همسر مسلم بن عقیل) دانسته اند.. (ج6ص 210)
آقای جواد محدثی در ص 185 فرهنگ عاشورا می نویسد: درباره این دختر و شهادتش میان مورخین نظر واحدی وجود ندارد.
آیة الله جوادی آملی نیز برای امام حسین چنین دختری را قائل نمی باشند ( بنده شفاهاً از ایشان سوال نمودم)
علامه سید جعفر مرتضی عاملی نیز احتمال داده اند که این دختر برای یکی از شهدای کربلا بوده باشد. ( تحریف شناسی عاشورا ص 60)
اولین کسی که نام رقیه را به عنوان بنت الحین مطرح کرده است محمد حسین شهرابی ارجستانی است که از علمای قرن چهاردهم می باشد.  نام کتاب او انوار المجالس می باشد.
بنده 21 کتاب منبع و کهن تاریخی که در قبل از قرن هفتم نوشته شده است را مراجعه نمودم و هیچ یک هیچ سخنی درباره رقیه بنت الحسین و ماجرای خرابه شام نداشتند و چنانچه گفته شد این داستان توسط یک سنی به نام مامونی برای تخریب یزید در قرن هفتم ساخته شد. بعدها برای یادبود این دختر در اطراف خانه یزید یک تابلو نصب کردند و روی آن نوشتند که اینجا قبر دختری از دختران امام حسین است و کم کم برای آن دختر قبر نیز تعبیه کردند و تا اینکه به اینجا رسید.
اولین کسی که درباره قبر حضرت رقیه در تاریخ سخن گفته است مرحوم کرکی حائری است. او که از علمای قرن دهم می باشد در کتابش با نام تسلیة المجالس می نویسد: در اینجا اگر چه کسی دفن نشده است اما به خاطر انتساب به اهل بیت شرافت دارد. ( تسلیة المجالس ج2 ص 94)